قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۱۸۲ مطلب با موضوع «فرقه رجوی و اغتشاشات» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

چهره‌های اپوزیسیون این روزها تکاپوی زیادی دارند و هزاران کیلومتر دور از مرزهای این آب و خاک و در کشورهای اروپایی و آمریکا برای ایجاد فشار علیه ایران به دوره‌گردی افتادند.

به گزارش فراق، تاریخ‌خوانی خوب است؛ مخصوصا این روزها، چه برای چند شومن اپوزیسیون در خارج که توهم براندازی دارند و چه برای آنهایی که دل به توهم آنها دادند. در اینجا قصد داریم ماجرای تشکیل «شورای ملی مقاومت» توسط ابوالحسن بنی‌صدر و مسعود رجوی در دهه ۶۰ و انتهای مسیر این شورا را بازخوانی کنیم.

 

شورای ملی مقاومت؛ از ایده تا تشکیل

ایده تشکیل شورایی با محوریت ضدیت و مخالفت با جمهوری اسلامی و تلاش برای براندازی آن تیرماه سال ۶۰ به‌وجود آمد؛ درست زمانی که ابوالحسن بنی‌صدر که به‌تازگی از ریاست‌جمهوری کنار گذاشته شده به همراه مسعود رجوی، نفر اول سازمان مجاهدین‌خلق که برای مبارزه با جمهوری اسلامی دست به اسلحه برده بودند، زندگی مخفیانه‌ای را در تهران داشتند. سی‌ام تیرماه ۶۰‌، شورای ملی مقاومت با محوریت این دو چهره سیاسی تشکیل شد و یک‌هفته پس از آن هم بنی‌صدر و رجوی از کشور به فرانسه گریختند. بنی‌صدر ۱۱ مرداد ۶۰ و ۴ روز پس از فرار از ایران، در مصاحبه‌ای با خبرگزاری یونایتدپرس فرانسه از هدف خود برای ساقط کردن و از میان برداشتن مقامات جمهوری اسلامی از طریق ائتلاف با سازمان مجاهدین‌خلق و دیگر گروه‌های اپوزیسیون گفت: «مجاهدین‌خلق که هم‌پیمان من هستند، به همراه گروه‌های چریکی، دیگر مقام‌های جمهوری اسلامی را در سراسر کشور از میان برخواهند داشت.» وی همچنین در مصاحبه با روزنامه اشپیگل آلمان مدعی شد که جمهوری اسلامی ظرف چند ماه آینده سرنگون می‌شود و او پس از این اتفاق برای به‌دست گرفتن قدرت به ایران بازخواهد گشت. مسعود رجوی، دیگر رأس شورای ملی مقاومت هم همان‌ زمان در گفت‌وگو با یونایتدپرس، از تشکیل این شورا خبر داد و گفت که بنی‌صدر پیش‌نویس قانون اساسی جدیدی را تهیه کرده و به او دستور داده تا یک حکومت در تبعید تشکیل دهند. رجوی همچنین در همین گفت‌وگو اعلام کرد که بنی‌صدر از او خواسته تا شورای مقاومت ملی را برای متحدکردن همه نیروهای اپوزیسیون تشکیل دهد. اولین اجلاسیه این شورا حدود ۶‌ماه پس از آغاز آن در بهمن و اسفند سال ۶۰ تشکیل شد. سازمان مجاهدین‌خلق، حزب دموکرات کردستان، جبهه دموکراتیک ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاه‌های ایران، کانون توصیه اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی کار و سازمان اقامه نیز در همان بدو تاسیس این شورا، به آن پیوستند و بعد از مدتی دیگر احزاب اپوزیسیونی چون اتحادیه کمونیست‌‌های ایران، سازمان چریک‌های فدایی‌خلق و جنبش زحمت‌کشان گیلان و مازندران به این شورا ملحق شدند. این شورا در آغاز کار خود و در هفتم مهرماه ۶۰ سندی تحت عنوان «برنامه دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران» که به‌نوعی ساختار و نظام سیاسی پس از سقوط جمهوری اسلامی را ترسیم می‌کرد، منتشر کردند و بنی‌صدر به‌عنوان رئیس‌جمهور و مسعود رجوی به‌عنوان نخست‌وزیر این دولت موقت معرفی شدند و این سند به امضای آنها رسید.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
عاج: ایدئولوژی منحرف مجاهدین ابتدایی‌ترین عواطف انسانی را از بین‌ می‌برد
 
لیلی عاج کارگردان سرهنگ ثریا می‌گوید که حرف فیلم این است که چگونه ایدئولوژی منحرف فرقه مجاهدین می‌تواند ابتدایی‌ترین عواطف انسانی را از بین ببرد، این خیلی هولناک است.

منبع: خبرگزاری تسنیم،  لیلی عاج در گفت‌وگویی کوتاه درباره فیلم مطرح خود (سرهنگ ثریا) در جشنواره فیلم فجر، به سؤالات ما پاسخ داد. این گفتگو در حاشیه ضیافت وزیر فرهنگ با مهمانان جشنواره فیلم فجر انجام شد.

این کارگردان تئاتر و سینما که این داستان را قبلاً در قالب تئاتر اجرا کرده و حالا آن را در قالب فیلم سینمایی ساخته است، در پاسخ به این سؤال که آیا انتقال تجربه صورت گرفته یا یک فرم و اثر هنری دیگری خلق شده است، گفت: قطعاً انتقال تجربه صورت گرفته است، اما در هر حال یک داستان با تفاوت‌هایی در یک فضا و قالب هنری دیگر قرار گرفته که تبدیل به فیلم شد.

او در مورد تفاوت‌های میان این فیلم با نسخه تئاتری آن گفت: در تئاتر قصه، داستان مردانه‌ای است اما فیلم داستان مادرانه‌ای دارد که به روایت مهر مادری و اثر و نقش عاطفی آن می‌پردازد.

وی بیان کرد: در تئاتر تماشاگر شما محدود است و در ۳۰ شب با یک ظرفیت محدود اجرا می کنید اما سینما و فیلم برد و مخاطب متفاوتی دارد و فکر می‌کنم که این قصه یعنی داستان خانواده‌های منتظر پست در اشرف این ظرفیت را دارد که به یک فیلم سینمایی تبدیل شود.

عاج درباره مفهوم کانونی و اصلی فیلمش یعنی مادرانگی و مدت زمانی که این عنصر اثرش را نشان می‌دهد گفت: مادر یک کلمه کامل است که هیچ توضیح، پسوند و پیشوندی لازم ندارد. تاریخ انقضا و مصرفی ندارد و حتی زمان و مکان هم ندارد بلکه همه جا جواب می‌دهد به نظر می‌رسد که کلمه و کلید واژه کاملی برای فیلم است و ربطی به زمان خاص ندارد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

 

محمود آسمان پناه از نجات یافته های فرقه رجوی است که با تجارب تلخ حضور اجباری دو دهه در تشکیلات مخوف این فرقه تروریستی، آسیب های زیادی متحمل شده است.

به گزارش فراق، وی پس از جدایی از فرقه رجوی در انجمن نجات مرکز کرمان برای خانواده های دردمند و چشم انتظار این استان فعالیت‌های خداپسندانه ارزشمندی انجام داده است.

آسمان پناه در بخشی از خاطرات تلخ خود می گوید: فکر می کنم سال ۷۴ یا ۷۵ بود که سه نفر از شهر ایلام خودشان را به عراق و اشرف رساندند. دو نفرشان با هم برادر بودند به نام های کرم و حجت فلاحی. اسم نفر سوم را به خاطر ندارم. در آن مقطع نارضایتی زیاد بود و اعضای زیادی درخواست جدایی و خروج از مناسبات را داده بودند ولی سران سرکوبگر فرقه به طرق مختلف مانع می‌شدند. شخص رجوی هم به دنبال چاره ای بود تا به هر شکل که شده مانع خروج افراد شود.

یادم هست برای مقابله با ریزش نیرو رجوی جلسه ای گذاشت و گفت به تازگی خیلی از جوانان برای پیوستن به ما به اشرف آمدند و می خواهند در امر سرنگونی مشارکت داشته باشند. وی با این مقدمه آن سه نفر جدید الورود را که در جلسه حاضر شده بودند مورد خطاب قرار داد تا شور و شوقی در جلسه ایجاد کند و وانمود کند امر سرنگونی، نزدیک است.

رجوی در فریب دادن آدم ها استاد بود و دجال‌گرایانه حجت فلاحی که از دو نفر دیگر کوچکتر بود را صدا کرد و به او گفت، تو با این سن کم چرا به اشرف آمدی و چطور می خواهی بجنگی؟ حجت که در جمع بزرگ جوگیر شده بود گفت برادر شما سلاح به من بدهید ببینید چکار می کنم و نفرات که از قبل توجیه شده بودند با دست زدن و سوت زدن و هورا کشیدن او را تشویق کردند و جو نشست را آن طوری که رجوی می خواست پیش بردند.

بعد از اتمام نشست از مقر «باقرزاده» به مقر اشرف برگشتیم و این سه نفر را به محور ما منتقل کردند. چند ماهی که گذشت، دیدیم که این سه نفر مثل روز اول سر حال نیستند و تازه فهمیده بودند کجا آمده اند یا بهتر است بگویم در چه چاهی گیر افتاده اند. ما شاهد درگیر شدنشان با مسئولان بودیم. به شدت گوشه گیر شده بودند تا اینکه دیگر آنها را ندیدیم. انگار که غیبشان زده باشد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
<strong>شکست پروژه براندازی و ادامه جنگ کفتارها</strong>
 
خروجی اغتشاشات اخیر با پادویی بی‌بی‌سی فارسی و اینترنشنال سعودی یا باید به وکالت به ساواکی‌ها وحشی یا تن دادن به فرقه تروریسی مجاهدین ختم بشود. این همان آینده تاریکی است که طراحان آمریکایی و صهیونیستی برای ایران بدون جمهوری اسلامی دنبال می‌کنند.

نزدیک به دو ماه پس از شکست پروژه براندازی سایبری توسط شبکه محفلی سازمان سیا در چند محله، اختلافات میان اوباش ضد انقلاب به بالاترین سطح خود رسیده است. برگزاری سه تجمع اتوبوسی از سوی سه لیدر اغتشاشات اخیر به‌خوبی نشان می‌دهد که شعار وحدت در عین کثرت از سوی آمریکایی‌ها برای ایجاد هماهنگی میان اضلاع متضاد براندازی شکست‌خورده است.

روز گذشته عناصر فرقه تروریستی مجاهدین در شهر پاریس جمع شده و علیه سلطنت‌طلبان شعار دادند، در کانادا نیز محفل موساد با لیدری حامد اسماعیلیون بدون دعوت از سایر گروه ‌ها یک تجمع چند ده نفره را برگزار کرد.

سلطنت‌طلبان نیز برای آنکه از قافیه جا نمانند در لس‌آنجلس یک میهمانی دورهمی برگزار کرده و علیه رقبای خود شعار دادند.

طنز روزگار آنجاست که پرویز ثابتی سرشکنجه‌گر ساواک که در گزارشی به شاه ، معتقد بود مردم ایران آمادگی دموکراسی ندارند و دادن آزادی دست حکومت را می‌بندد، در تجمع اخیر ضدانقلاب در لس‌آنجلس شرکت کرده و برای دموکراسی شعار می‌دهد.

برخی آگاهان سیاسی اعتقاد دارند که اختلافات میان وحوش ضدانقلاب ناشی از سرخوردگی از عدم همراهی اجتماعی با آنها در داخل کشور است. برخی دیگر نیز معتقدند که اپوزیسیون از ابتدای اغتشاشات نیز به خوبی می‌دانست که شراره این آشوب‌ها اثرگذاری نخواهد داشت، اما به دلیل گرفتن منابع مالی بیشتر از کشورهای غربی خود را با این موج‌کوتاه براندازی همراه کرده است.

هر دو دلیل باعث شده است که این روزها اوباش ضدانقلاب به‌صورت علنی به‌صورت یکدیگر چنگ کشیده تا در تمسک به قانون جنگل هژمونی خود بر سایرین را افزایش دهد.

در این میان مصاحبه رضا پهلوی روز ۲۶ دیماه ۱۴۰۱ با شبکه من و تو علیه مجاهدین و متقابلا  افشای روابط نامشروع همسر رضا پهلوی با یک مرد فرانسوی توسط مجاهدین  جنگ میان اضداد را به مرحله تازه ای رسانده است.

در شرایطی که مجاهدین برای نشان دادن دست برتری خود بر سایر طیف های ضد انقلاب برای لابی ضد ایرانی در آمریکا پول‌شویی می‌کند؛ سلطنت‌طلبان نیز برای انداختن سایه هژمونی خود طرح عجیب وکالت برای شاهزاده فراری را راه انداخته و شکاف میان ضدانقلاب را به‌اندازه یک گسل فعال افزایش دادند، سطح درگیری‌ها به حدی افزایش پیداکرده است که یکی از کارتل‌های گانگستری مجاهدین در فرانسه برای عناصر سلطنت‌طلب اسلحه کشیده است!

نتیجه اینکه ؛

۱ – رونمایی از پرویز ثابتی در تجمع لس‌آنجلس در کنار پناه دادن به فرقه تروریستی مجاهدین ، حاکی از این است که براندازان از کارفرمای واحد تغذیه می شوند. بنابراین همین خباثت پناه دان به شکنجه گران و تروریست ها  برای محاکمه آمریکا در دادگاههای بین المللی کفایت می کند.

۲ – خروجی اغتشاشات اخیر با پادویی بی‌بی‌سی فارسی و اینترنشنال سعودی یا باید به وکالت به ساواکی‌ها وحشی یا تن دادن به فرقه تروریسی مجاهدین ختم بشود. این همان آینده تاریکی است که طراحان آمریکایی و صهیونیستی برای ایران بدون جمهوری اسلامی دنبال می‌کنند.

اما پاسخ مردم فهیم ایران در چهل و چهارمین سالگرد انقلاب و اعلام نفرت از تمامی طیف های ضد انقلاب و اوباش وطن فروش پاسخ در خور و شایسته ای بود که پیام آنرا نه تنها این ابوباش ، بلکه تمامی جهان با گوش شنید و با چشم دید.

  • نویسنده : علی صدر
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

هنوز طنین صدای پرشکوهِ مادر ثریا در گوش ماست

 

انجمن آسیلا با انتشار پیامی به مناسبت اکران موفق فیلم سرهنگ ثریا نوشت: این فیلم گوشه ای از داغ دل مادر ثریا عبداللهی یا دیگر مادران را نشان داد ولی حقیقتی که برای همه روشن شد این است که صدای ثریا هیچ وقت خاموش نخواهد نشد.

به گزارش فراق، در پیام ارسالی انجمن حمایت از ایرانیان مقیم در آلبانی (آسیلا) به این رسانه آمده است:

مادر ثریا عبداللهی، بیش از چهار سال پشت سیاج های پادگان مجاهدین در اشرف به انتظار دیدار تک فرزندِ پسرش امیراصلان نشست.

در گرمای ۵۰ درجه و سرمای استخوان سوز عراق، این صدا خاموش نشد و لرزه به اندام سران فرقه رجوی انداخت.

این صدا هر روز بلندتر از روز قبل شد؛ اما فرقه نگذاشت تا صدای مادر به گوش امیراصلان برسد. این صدا فقط برای تک فرزندِ پسر مادر ثریا نبود، بلکه نماینده صداهای تمام مادران و پدرانی بود که در فراق فرزندانِ در اسارت خود، در گلو مانده بود.

یادمان نمی‌رود که فرقه به جهت این که صدای ثریا قطع شود یا شنیده نشود دست به چه اقدامات کثیفی زد اما صدای این مادر در برابر فحاشی، سنگ اندازی و تیرهای آهنی لحظه‌ای قطع نشد.

صدای به حق مادر ثریا که همانا آزادی تک فرزند پسرِ خودش و فرزندان دیگر خانواده ها بوده تا امروز خاموش نشده است.

حال برای نشان دادن رنج های خانواده ها و شجاعت های این مادر، فیلم سرهنگ ثریا هم ساخته شده، بله سرهنگ ثریا، همان ثریا عبداللهی است که در تلاش برای آزادی فرزندش و دیگر اسیران که در اسارت سازمان مجاهدین گرفتار شدند کوتاه نیامد.

این فیلم گوشه ای از داغ دل مادر ثریا یا دیگر مادران را نشان داد ولی با دیدن این فیلم حقیقتی که برای همه روشن شد که صدای ثریا عبداللهی هیچ وقت خاموش نشده و آزادی فرزندش، این صدا رساتر خواهد بود.

به امید آزادی همه اسیران فرقه رجوی

انجمن آسیلا

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

میلیشیا به معنای چریک و یا یک نیروی مسلح مردمی است. این نام، مشی و تاکتیک این تفکر یقیناً ما را به یاد سازمان مجاهدین خلق می‌اندازد، چراکه در همان سال‌های انقلاب این کلمه و هدف تشکیل میلیشیای مجاهدین خلق را بارها از زبان آنها شنیده‌ایم. تشکیل و سازماندهی یک میلیشیا در سازمان آن‌قدر پیچیده و گسترده است که یقیناً می‌توان با وجود گذشت چندین دهه، هنوز هم حرف تازه‌ای زد. اساساً موضوع مجاهدین خلق، موضوع جالب توجهی است که می‌تواند به‌واسطه هنرهای تصویری و یا نگارش کتاب‌های تحلیلی و حتی رمان به واکاوی آن پرداخت.

کتاب «میلیشیا» به قلم مریم رمضانی نیز تلاش کرده به‌واسطه یک رمان به برخی از نکات مربوط به سازمان بپردازد. این کتاب حول محور وقایع دهه ۱۳۶۰ می‌گذرد و مخالفت‌های سازمان مجاهدین خلق با حکومت نوپای جمهوری اسلامی که در نهایت این مخالفت از نگاه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی شروع و به خشونت می‌رسد.

رمان در دل داستان، داستان جدیدی خلق می‌کند و هم‌زمان در فصل‌بندی‌های مشخص این دو قصه را جلو می‌برد. ما با شخصیت نویسنده‌ای مواجه هستیم که قدرت تکلم ندارد و گویی که بدون قضاوت به شنیدن قصه «عطا» نشسته است. او قرار است راوی قصه «عطا» باشد که زمانی عضو سازمان مجاهدین خلق بوده است. این انتخاب او، نه از سر اختیار که از اجبار بوده است.

کتاب به نفوذ سازمان مجاهدین خلق به عمیق‌ترین لایه‌های زندگی خانوادگی اشاره دارد. نفوذ آن‌قدر زیاد است که یک زندگی مشترکی که با یک عشق آغاز شده، به انحطاط کشیده می‌شود. کتاب با وجود بهره‌بردن از داستان و شخصیت‌های خیالی، واقعیت مغزشویی را به‌خوبی ترسیم کرده است. البته درباره تأثیر سازمان و نفوذش بر نوجوانان می‌توانست بیشتر و دقیق‌تر بپردازد. اینکه یک نوجوان بر اثر مصائب خانوادگی و تنهایی وارد این سازمان شود، مورد توجه است اما کافی نیست و شیوه برخوردی و تربیت فکری سازمان نیز مهم است. چراکه همچنان این مسئله، مسئله روز ماست. در جامعه امروز تفکراتی شبیه به تفکرات سازمان مجاهدین خلق با تبلیغات گسترده و نفوذ بسیار بر ذهن مخاطب نوجوان کار می‌کنند و در عرصهٔ فرهنگی یک میلیشیا راه انداخته‌اند.

نکته‌ای که در کتاب وجود دارد تناسب آن با فضای جامعه است. قصه «عطا» اگرچه مربوط گذشته است که سازمان حضور فیزیکی بیشتری داشت اما «میلیشیا» با استفاده از نشانه و نماد و حرف‌های زیرپوستی آن را به فضای روز جامعه نزدیک می‌کند. البته با پایان‌بندی که کتاب دارد، انگار که این پیغام را می‌رساند که کسانی که از بدنه سازمان جدا شده‌اند هم افراد درستی نخواهند شد و وجودشان لکه‌دار خواهد ماند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

اعدام‌های دهه ۶۰ و آماری که فرقه تروریستی رجوی سال‌ها به دروغ اعلام می‌کند، یکی از موضوعات مهمی است که در کتاب اخیر مسعود خدابنده به آن اشاره شده است.

به گزارش فراق، کتاب «تهران تا تیرانا»، خاطرات مسعود خدابنده، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی است. کتابی که حاصل گفت‌وگوی محمد جعفربگلو با خدابنده است.

جعفربگلو درباره اینکه چطور شد این کتاب را نوشت، می‌گوید: «دی‌ماه ۱۳۹۸ بود که با مسعود خدابنده، عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق، عضو شورای ملی مقاومت و مسئول مستقیم تیم حفاظت از مسعود و مریم رجوی ارتباط برقرار کردم. اول‌بار قرار بر یک گفت‌وگوی «اسکایپی» درباره اعدام‌های دهه ۶۰ شد. همان ابتدا متوجه شدم او اطلاعاتی دقیق، ناگفته‌ها و ناشنیده‌های بسیاری درباره فرقه رجوی دارد. حضور بیش از دودهه‌ای در سازمان مجاهدین خلق و ارتباط نزدیک با سران سازمان، او را به‌ جعبه‌سیاه مجاهدین خلق تبدیل کرده است. خدابنده به‌دلیل مسئولیتش در سازمان (سرتیم حفاظت از رجوی، عضو شورای مرکزی و فرمانده ارتش آزادی‌بخش) اطلاعات بدیعی از درون سازمان مجاهدین خلق دارد. در همان سال ۹۸، انتشار مصاحبه مذکور در پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، با استقبال درخور‌توجهی مواجه شد. مباحث طرح‌شده توسط خدابنده، نقل محافل رسانه‌ای شد. از همان‌‌جا بود که به جمع‌آوری یادمانده‌های پراکنده این عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق مبادرت کردم.» در گزارش پیش رو بخش‌هایی از این کتاب را بازخوانی کردیم. بازخوانی روایت این فرد از درون یک سازمان مخوف برای هر خواننده‌ای جذاب است. «فرهیختگان» پیشنهاد می‌کند که این کتاب خوشخوان را تهیه کنید و بخوانید.

وابسته کردن عاطفی به سازمان

سازمان مجاهدین خلق از اواخر دهه ۵۰ برای وابسته کردن سازمانی اعضای خود و جدا افتادن از خانواده‌هایشان، برنامه‌های مختلفی می‌ریزد و خدابنده در این کتاب در مورد خودش و این وابستگی می‌گوید: «ما عضو تمام‌وقت محسوب می‌شدیم و کاری نبود که رده‌های بالاتر دستور دهند و ما از انجام آن شانه خالی کنیم. آن سال‌ها خودم را عضو کوچکی از خانواده سازمان می‌دیدم و به آن می‌بالیدم. در واقع ما را به یک خانواده تبدیل کرده و ارتباطمان را با خانواده حقیقی‌مان به کلی قطع کرده بودند. اصلا یکی از عمده‌ترین کارهایی که برای چیره شدن بر فرد در سازمان انجام می‌گرفت و بعدها من نیز به‌عنوان یکی از ارکان رده بالای سازمان خودآگاه و ناخودآگاه این تئوری را روی بقیه اعضا پیاده کردم، قطع رابطه با بیرون، از بین بردن استقلال مالی و وابسته کردن فرد به تشکیلات، قطع رابطه با دوست و آشنا و مادر و پدر ازدواج تشکیلاتی و در یک کلمه غرق کردن کامل انسان در گرداب تشکیلات بود. پایان دادن به این نوع از وابستگی واقعا مشکل است. شما اگر به ساحل دسترسی نداشته باشید، هیچ‌گاه قایق را ترک نمی‌کنید. مشکلی که همین الان هم نفرات سازمان با آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند و توانایی ترک تشکیلات را ندارند.»

رابطه بنی‌صدر با رجوی

«امروز که دقیق‌تر به گذشته نگاه می‌کنم می‌فهمم واقعه ۱۴ اسفندماه سال ۵۹ و سخنرانی معروف بنی‌صدر در دانشگاه تهران کاملا برنامه‌ریزی‌شده بود. برای من یکی از نکات برجسته این درگیری قابل‌پیش‌بینی در دانشگاه، شعارهایی بود که بعد، در تظاهرات به حمایت از بنی‌صدر و علیه نظام ایران داده می‌شد. به‌طور مشخص شعار «مرگ بر بهشتی» اولین بار از همان‌جا شروع شد. الان که به گذشته نگاه می‌کنم مشخص است سازمان سیا از مقامات عالی رتبه ایران تعریف مشخصی داشت. بهشتی و مطهری و هاشمی‌نژاد تهدید محسوب می‌شدند و برای همین نیز انتخاب شده بودند تا ترور شوند. یادآوری کنم این ترورهای مجاهدین بی‌دستور نبود. سوزاندن مهره‌هایی مثل کلاهی یا کشمیری جبرشان بود. از بهشتی یا دیگر متفکرانی که شناسایی کرده بودند ترس داشتند. کمااینکه ترورهای بعدی مثل ترور صیاد شیرازی هم انتخاب رجوی نبود و سفارش صدام بود. بگذریم. سازمان سیا از منتظری و طالقانی و دیگران هم تعریف مشخصی داشت. نمی‌خواهم بگویم بنی‌صدر دانسته یا ندانسته نقشی را بازی می‌کرد که در چهارچوب جنگ صدام، تنش‌آفرینی‌ها و درگیری‌های خیابانی تولیدی میلیشیای رجوی، غائله کردستان و… تعریف می‌شد. منبعی، اتاق فکری، سرچشمه‌ای، اینها را کنار هم قرار می‌داد و البته خود مهره‌ها الزاما به تمام صفحه شطرنج دید نداشتند.»

خدابنده در جای دیگری می‌گوید: «آن جمعیتی که برای سخنرانی بنی‌صدر به دانشگاه تهران آمده بودند به شهادت رجوی، اکثرا میلیشیای مجاهدین بودند که زیر بغل بنی‌صدر بگذارند. این‌طور بگویم که صدام اهرم فشار خارجی و مجاهدین خلق اهرم فشار داخلی برای تسلیم کردن ایران بودند. شکست کودتای ۳۰ خرداد و توقف پیشروی صدام در خوزستان البته نقشه‌ها را به هم زد. فرار رجوی و بنی‌صدر با خلبان شاه بهزاد معزی بعد از شکست کودتا از تهران به فرانسه دو هدف داشت و به نظر من کار سازمان سیا بود؛ کما اینکه جت فانتوم نظامی از روی چند کشور گذشت و کسی کاری به آن نداشت. ماندن بنی‌صدر در ایران به هیچ‌وجه پذیرفتنی نبود چون اصلا تحمل زندان و بازجویی و محاکمه را نداشت. یا باید او را می‌کشتند یا از ایران خارج می‌شد. از طرفی، بنی‌صدر کارت اعتباری شارژشده مسعود رجوی هم بود. در کنار سروصدای اشغال سفارت‌های ایران در تمام کشورهای غربی او چهره مشروع‌تری به مجاهدین می‌داد.»

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

دو سال پیش گزارشی در مجله «سایت» آلمانی به قلم یکی از خبرنگاران برجسته این کشور به نام خانم «لوئیزا هومریش» منتشر شد که بازتاب گسترده‌ای داشت.

به گزارش فراق، در این گزارش که مصاحبه ای با آقای امین گل‌مریمی یکی از کودک سربازان سابق سازمان مجاهدین انجام شد، گل مریمی بخش های از زندگی از دست رفته اش در کمپ های فرقه رجوی در عراق و چگونگی روابط در یک فرقه را شرح داد. از آنجایی که خفه کردن صدای جداشدگان و وادار نمودن اعضای جدا شده به سکوت، به یکی از مهمترین اهرم های فشار رجوی تبدیل شده است؛ در این مورد نیز بلافاصله مزدورانش را دست به کار کرد. آنها خیال می کردند بازهم می توانند با جنجال و در ادامه با تهدید، شکایت و یا حق سکوت دادن، صدای جداشدگان و به خصوص کودکان مظلومی که سال های زیادی از زندگی و نوجوانی خویش را در فرقه از دست دادند، خاموش کنند.

این بود که فرقه رجوی تحت لوای نام ساختگی دیگر با عنوان «شورای ملی مقاومت» علیه مجله سایت (خانم لوییزا هومریش و امین گل مریمی) به دادگاهی در هامبورگ آلمان شکایت کرد.

امین گل مریمی در این مصاحبه نکاتی از ساختار فرقه ای را افشا کرده بود که حدودا ۲۴ نکته در آن برجسته بود. مزدوران فرقه صرفا شکایت خود را مبنی بر اعتراض و حذف ۸ نکته طراحی نمودند که تصور می کردند افشای آن ضربه بیشتری به آنها زده و در معرض قضاوت بیشتری خواهد گرفت.

ابعاد مهم دادگاه «امین‌گل مریمی» در آلمان / احکامی که رجوی از فاش شدن آن وحشت داشت چه بود؟ / حکم دادگاه: سازمان مجاهدین نابودی خانواده را دنبال ‌کرده است / ۱

بخش اول این گزارش دو روز پیش در فراق منتشر شد، ادامه آن را در زیر می‌خوانید:

نتیجه کار

دادگاه از هشت موردی که فرقه رجوی با عنوان ادعایی شورا شکایت کرده بود، سه مورد را پذیرفت. از این سه بند (بند شماره ۴و ۷) به دلیل اظهارات متقابل دو طرف (مادر و فرزند) دلایل اثباتی کافی حرف یک نفر در برابر حرف یک نفر نداشت و به همین دلیل دادگاه رای به حذف آن داد.

در مورد شماره ۸ دادگاه دلایل ارائه شده از سوی امین گل مریمی را کافی ندانست. به علت حجم و ابعاد گسترده دروغگویی رجوی مبنی بر طفره رفتن از مشی مبارزه مسلحانه بعد از قرار گرفتن در لیست تروریستی کشورهای اروپایی و آمریکا و هم چنین پادویی برای امریکایی ها پس از سقوط صدام، حتی دادگاه نیز به علت تعهداتی که فرقه صوری داده است وارد این موضوع نشد که در بالا شرح داده شد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

مایکل روبین: ثابت کنید مجاهدین خلق فرقه نیستند!

  پرینت
<strong>مایکل روبین: ثابت کنید مجاهدین خلق فرقه نیستند!</strong>
 
پاسخ دندان شکن مایکل روبین به علی صفوی: مایکل روبین روزنامه نگار آمریکایی در مقاله تازه‌اش به مهره مجاهدین خلق در رسانه‌های غربی پاسخ درخوری می‌دهد. او که کارشناس موسسه امریکن اینترپرایز و از مقاله نویسان واشنگتن اگزمینر است، در 30 دسامبر گذشته مطلبی در نقد سیاستمداران سابق آمریکایی نوشت و آن‌ها را برای حمایت‌شان از مجاهدین خلق، فاسد خواند.

مایکل روبین روزنامه نگار آمریکایی در مقاله تازه‌اش به مهره مجاهدین خلق در رسانه‌های غربی پاسخ درخوری می‌دهد. او که کارشناس موسسه امریکن اینترپرایز و از مقاله نویسان واشنگتن اگزمینر است، در ۳۰ دسامبر گذشته مطلبی در نقد سیاستمداران سابق آمریکایی نوشت و آن‌ها را برای حمایت‌شان از مجاهدین خلق، فاسد خواند.

روبین در آن مقاله درباره «پوشالی» بودن ادعاهای مجاهدین خلق هشدار داد و تاکید کرد که این گروه نه تنها دمکراتیک نیست بلکه «فرقه ای ست که رهبرش هنوز روسری می‌پوشد و سازمان را استبدادی اداره می‌کند.»

نویسنده مقاله مذکور از دولت امریکا خواست که حساب‌های سازمان‌های مرتبط با مجاهدین خلق در آمریکا را بازرسی کنند تا منابع مالی و روابط مالی آن‌ها با سیاستمداران شفاف شود.

در پاسخ به این مقاله عامل تبلیغاتی فرقه رجوی، علی صفوی، مقاله‌ای در تاون هال منتشر کرد و برای اثبات ادعای خود مبنی بر اینکه مجاهدین خلق فرقه نیستند، روبین را «به لحاظ فکری ناراستگو، تنبل و به طور خطرناکی نادان» خواند.

آنچه در زیر می‌خوانید پاسخی است که روبین روز گذشته به حملات صفوی، در اگزمینر منتشر کرد:

علی صفوی، سخنگوی امور خارجه مجاهدین خلق، ناراحت است که من سازمان مجاهدین خلق را «فرقه» نامیده‌ام. پاسخش فاجعه است، پر از تند مزاجی و حملات شخصی. اما او از نکات اصلی مقاله من پرهیز می‌کند. بنابراین، چرا یک آزمون فوری نگیریم؟ اگر مجاهدین خلق فرقه نیست، آیا صفوی می‌تواند با ارائه سند و عدم موافقت با مریم رجوی، رهبر سازمان، این را ثابت کند؟

بگذارید با چند موردی که ساده‌تر است شروع کنیم:

آیا صفوی برای نمونه، با اتحاد مجاهدین خلق با آیت الله خمینی در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی مخالف است؟

یا شاید صفوی بتواند نشان دهد که کجا او یا هر عضو دیگری از گروه، با فعالیت‌های تروریستی مستند شده مجاهدین علیه آمریکایی‌ها و شرکت‌های آمریکایی که در آن زمان در ایران بودند، اعلام مخالفت کرده‌اند؟

پس از آنکه آیت الله خمینی کنترل را به دست گرفت و مجاهدین را از حلقه پیروانش بیرون گذاشت، اعضای مجاهدین خلق در عراق دوباره سازمان یافتند و تبدیل به نیروی نیابتی صدام حسین شدند. آیا صفوی از این تصمیم پشیمان نیست؟ شاید صفوی بتواند توضیح دهد که چرا بخش مربوط به اتحاد طولانی مدت مجاهدین خلق با صدام حسین، از تاریخچه مجاهدین در سایتش حذف شده است؟

آیا صفوی می‌تواند تنها به یک مورد مخالفت یا بحث تاکتیکی که او یا هر کدام از افراد رده بالای تشکیلات با مریم رجوی داشته اند، اشاره کند؟ او برای سی سال است که «رئیس جمهور منتخب» است. آیا این عادی است که جنبش‌های «دمکراتیک» بر سر تک تک مسائل در طول یک دوره یک هفته ای یا یک ماهه، چه برسد به سی ساله، توافق کامل و تمامیت طلبانه داشته باشند؟ آیا صفوی می‌تواند به جنبش دمکراتیک دیگری اشاره کند که هزاران پیرو آن هرگز با یکدیگر و با رهبر مخالفتی نداشته‌اند؟

اگر شبکه سازمانهایی که رجوی مدیریت می‌کند مستقل هستند، آیا صفوی می‌تواند شرح بدهد که چرا آنقدر ناراحت می‌شود از اینکه کسی پیشنهاد بازرسی از این گروه سیاسی مذهبی را بدهد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

به گزارش رسانه های ایرانی ، ژاله صامتی بازیگر مطرح سینما و تلویزیون با فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» به کارگردانی لیلی عاج در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد.

فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» به نویسندگی و کارگردانی لیلی عاج و تهیه کنندگی جلیل شعبانی در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر رونمایی خواهد شد.

«سرهنگ ثریا» تازه‌ترین محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که از زاویه‌ای متفاوت به حضور سازمان مجاهدین خلق در پادگان اشرف می‌پردازد.

این فیلم سینمایی اولین ساخته سینمایی لیلی عاج است و در خلاصه داستان آن آمده است: «این راه با گریه باز نمیشه!».

  • مصطفی آزاد