قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها
  • ۱
  • ۰
عجوزه

 

در نقاط مختلف جهان، به‌ویژه در خاورمیانه، تنش‌ها و بحران‌های سیاسی متعددی در حال وقوع است که برخی از آن‌ها به درگیری‌های نظامی انجامیده و برخی دیگر نیز انتظار می‌رود به درگیری نظامی بینجامد.

به گزارش فراق، از جمله تنش‌های جاری در خاورمیانه، اختلافات بین جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت از یک سو و رژیم صهیونیستی اسرائیل و حامیانش از سوی دیگر بوده که این روزها به اوج تازه‌ای رسیده و موج جدیدی از اظهارنظرها و موضع‌گیری‌ها را به همراه داشته است.

سیاست‌مداران و دولتمردان غربی نیز در تلاش هستنند تا اوضاع را به سمت منافع خود سوق دهند. اما در میانه این اضطراب‌ها و نگرانی‌ها، آنچه مضحک است، نمایش‌های غیرمنطقی و عنترمآبانه رجوی است. این کهنه‌ مغز، با نمایش‌های خود سعی دارد به زعم خود، جای دوست و دشمن را به دنیا نشان دهد.

به این عجوزه خرفت باید گفت: آیا نشان دادن جای دشمن به یاران قبلی‌ شما، یعنی صدام و آمریکا، نتیجه‌ای جز زخم و سوزش برای شما داشت؟ آیا آثار آن زخم و سوزش از بین رفته که دوباره به صهیونیست‌ها نشان می‌دهی؟

صهیونیست‌ها عاشق خطرناکی برای تو هستند، آیا به این موضوع توجه داری؟

البته به نظر می‌رسد چاره دیگری هم برای مریم رجوی باقی نمانده است. وقتی در صحنه جدی به بازی گرفته نمی‌شود، ناچار باید بساط نمایش را راه بیندازد تا شاید اول خودش و سپس چند عضو فرتوت باقی‌مانده در فرقه را بفریبد و دل خوش کند.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

🔻سازمان سیا پیش از انقلاب، اطلاعات درون کشور را از طریق تبادل با ساواک به دست می‌آورد و در دوره‌ی ۱۰‌ماهه‌ی انقلاب تا تسخیر‌ لانه جاسوسی، به ناچار منابع اطلاعاتی خود را گسترش داده بود. یکی از روش‌های جذب منبع اطلاعاتی-جاسوس-استفاده از دام‌‌ ویزا بود. در کتاب شیر و عقاب نوشته‌ی جیمز‌‌ بیل که نگاهی به تاریخچه روابط ایران و ایالات متحده آمریکا از سال ۱۹۴۰ تا ۱۹۸۷ میلادی دارد، به این روند اشاره شده است: «وزارت خارجه آمریکا به سفارت آمریکا در تهران به وسیله تلگرافی توصیه کرد که به فرزندان نایب رئیس سازمان هواپیمایی کشوری شاه (ایزدپناه) که به عنوان کانون فساد مالی و پوششی برای عملیات جاسوسی شناخته می شد، ویزا بدهند. پس از انقلاب، کارمندان سازمان هواپیمایی کشوری ایران برای دریافت ویزای آمریکا از اولویت برخوردار بودند.»
سند این ماجرا نیز در بین یازده هزار سند کشف شده از لانه جاسوسی موجود است. در ۷ آگوست ۱۹۷۹(۱۶ مرداد ۵۸) دستور مستقیمی‌‌ از وزارت خارجه آمریکا برای سفارت رسیده که در آن با اشاره به اهمیت شغل سابق پدر ایشان‌ در ایران، در مورد تسریع روند دریافت ویزای علیرضا و مریم ایزدپناه آمده است: «هر نوع کمکی که می‌توانید، انجام دهید، باعث قدردانی خواهد شد. ونس»
جیمز‌‌ بیل همچنین در کتاب خود اشاره می‌کند که «در پاییز ۱۹۷۹(۵۸) کارمندان رسمی آمریکا در ایران، از ویزا به عنوان حربه و وسیله جمع آوری اطلاعات درباره ایران انقلابی استفاده می‌کردند. در آن زمان، در مورد اکثر مقامات بالا، در حکومت سابق، کمک‌های لازم انجام شده بود و دیگر درخواست کنندگان ویزا، ایرانیان متوسط‌الحال بودند. ولی تنها راه دریافت ویزا برای آن‌ها، دادن اطلاعات به افراد رسمی بود.»

🔴 این حربه، پس از تسخیر لانه‌ی جاسوسی و تا امروز نیز به عنوان یکی از اقدامات جدی سرویس‌های اطلاعاتی ایالات متحده برای جاسوسی علیه ایران و دیگر کشورها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

... علی‌رغم این که شواهد و مدارکی علیه #عباس_زریباف در دادستانی انقلاب وجود داشت اما سابقه‌ی درخشان او در واحد شنود و شب بیداری‌هایی که برای انجام موفقیت‌آمیز عملیات‌ها کشیده بود، اجازه نمی‌داد همکارانش با یقین او را نفوذی #منافقین بدانند.
⛔️ سابقه‌ی حضورش در ماجرای #تسخیر_لانه_جاسوسی نیز ااز او چهره‌ای قابل اطمینان ساخته بود.
بالاخره بازداشت شد. از او بازجویی به عمل آمد. تحقیقات بیشتری برای انجام شد.اما در نهایت مدرک و دلیل محکمه پسندی برای در بازداشت نگه داشتنش، پیدا نشد.
بنابراین زریباف آزاد می‌شود.
⛔️ اما بعد از آزادی در سال ۶۰ ناپدید شده و یک سال بعد در پاریس به دوستانش در سازمان منافقین می‌پیوندد.
🔺زریباف بعد از ۷ سال در مرداد ۶۷  در لشکر فدائیان مسعود، در قالب عملیات فروغ جاویدان به ایران حمله می‌کند؛ که البته در #تنگه_چارزبر در عملیات نیروی هوایی ارتش ایران، کشته می‌شود.

 

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز وطن امروز نوشت: سران آمریکا و ۴ کشور انگلیس، آلمان، فرانسه و ایتالیا در بیانیه مشترکی خواستار انصراف ایران از حمله به رژیم صهیونیستی شده و اعلام کردند: «آماده دفاع از اسرائیل در برابر تهدیدات ایران هستیم. ما از تلاش‌ها برای کاهش تنش در خاورمیانه حمایت می‌کنیم». تاکنون بار‌ها درباره پیوند مطلق لابی‌های صهیونیست با جریان‌های سنتی و حتی نوظهور قدرت در اروپا سخن گفته‌ایم؛ از لابی‌های صهیونیست متنفذ در احزاب سوسیال ـ دموکرات تا یهودیانی که در احزاب محافظه‌کار و ملی‌گرا سکان هدایت پارلمان و دولت‌های اروپایی را در دست گرفته‌اند. این بار، اما قصد بازخوانی فعالیت‌های آشکار و پنهان لابی‌های صهیونیست در غرب را نداریم! آنچه در فرامتن بیانیه وقیحانه ۵ کشور عضو گروه ۷ دیده می‌شود، فراتر از یک لابی‌گری یا تعهد ساده به دفاع از تروریسم صهیونیستی بوده و نقطه آشکارساز تعلق راهبردی این بازیگران به تل‌آویو است. در این معادله شیطانی، رژیم اشغالگر قدس حکم متغیر مستقل و ۵ کشور تنظیم‌کننده بیانیه اخیر، حکم متغیر وابسته را دارند. شهروندان کشور‌های اروپایی این ترکیب و معادله را در جریان جنگ غزه پس زده و رسما از آن عبور کرده‌اند. اولاف شولتس صدراعظم سوسیال ـ دموکرات آلمان، جورجیا ملونی نخست‌وزیر نوفاشیست ایتالیا، امانوئل مکرون رئیس‌جمهور ظاهرا مستقل فرانسه و کی‌یر استارمر نخست‌وزیر برآمده از حزب کارگر انگلیس، جملگی به مهره‌های بازی صهیونیست‌ها در نظام بین‌الملل تبدیل شده‌اند و حتی پیام خیزش‌های گسترده و عمیقی را که در جوامع آن‌ها علیه ماهیت و موجودیت صهیونیسم و متعلقات آن در جهان امروز رخ داده، درک نکرده‌اند. البته ملت‌های اروپایی در طول بیش از ۱۰ ماه سپری شده از جنگ غزه، فرصت لازم را به سیاستمداران خود جهت بازگشت از این مسیر داده‌اند و این فرصت به لحظات پایانی خود رسیده است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

در پی بررسی‌های اخیر، اطلاعات جدیدی از فعالیت‌های مشکوک فرقه ترورستی رجوی در آتن به دست آمده که نشان‌دهنده یک پروژه برنامه‌ریزی شده علیه ایران است.

منافقین در آتن

 

به گزارش فراق، این پروژه که از سال گذشته توسط عوامل فرقه تروریستی رجوی آغاز شده، به طور خاص بر روی افغانی‌هایی که در ایران بزرگ شده‌اند و به آتن رفت و آمد دارند، تمرکز دارد. این افراد به دلیل داشتن شبکه‌های اجتماعی و ارتباطاتی در ایران، به راحتی می‌توانند در آتن فعالیت کنند و به جمع‌آوری اطلاعات و برنامه‌ریزی‌های تروریستی بپردازند.

گزارش‌ها حاکی از آن است که این اتباع با دریافت گذرنامه‌های افغانی، به راحتی می‌توانند به سفارت ایران مراجعه کرده و با پرداخت مبلغی ناچیز، ویزای ایران را دریافت کنند. این روند به آن‌ها این امکان را می‌دهد که به ایران سفر کنند و بدون هیچ مشکلی به فعالیت‌های خود ادامه دهند. رجوی‌ها با نفوذ در بین این افراد و از این طریق می‌توانند اقدامات تروریستی خود را پیش ببرند.

با توجه به این تهدیدات، ضروری است که نهادهای امنیتی کشور به سرعت اقدام کنند و این شبکه‌ها را شناسایی و خنثی نمایند.

منافقین و حامیان آن‌ها باید بدانند که امنیت ملی ایران خط قرمز ماست و هیچ‌گونه خیانت و وطن‌فروشی قابل تحمل نیست. ما به عنوان یک ملت، هرگز اجازه نخواهیم داد که این خائنین به اهداف شوم خود برسند. مرگ بر منافقین و هر کس که به وطن خیانت کند.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

در این گزارش نگاهی شده است به برخی مسائل روز پیرامون سازمان تروریستی مجاهدین و این که آنها اکنون کجا هستند.

اشرف3

 

پس از چندین سال استقرار مجاهدین خلق در کشور آلبانی، عملاً سازمان مجاهدین خلق بخشی از فرایند فساد مالی و مرتبط به رهبران فاسد در کشور آلبانی به‌ شمار می‌رود. هر چند این کشور به لحاظ اقتصادی بسیار در مینیموم ها قرار دارد ولی به دلیل نزدیکی با کشور ایتالیا یک بخشی از سنت مافیایی را به ارث برده است و شما اگر حواستان نباشد به سرعت خودتان را در یکی از گروه های مافیایی خواهید دید که خارج شدن از این باندها اغلب مصادف با مرگ است.

یکی از سندهای دولت آمریکا در سال ۲۰۰۹ که توسط ویکی ‌لیکس افشا شد، می‌گوید که هر ۳ حزب آلبانی در جرایم سازمان یافته شریک‌اند و بنا به برخی نظرات تعدادی از اعضای جدید مجلس آلبانی قاچاقچی مواد مخدر و عامل پولشویی هستند. 

سازمان مجاهدین خلق را بسیاری از تحلیلگران نه سازمان بلکه فرقه می‌دانند. همانند اردوگاه‌های قبلی مجاهدین به همراه داشتن گوشی همراه، ساعت یا تقویم ممنوع می‌باشد. به نوشته مجله اشپیگل مجاهدین خلق گویی در  کپسول زمان زندگی می‌کنند. به نوشته اشپیگل اعضای سازمان در اردوگاه اشرف ۳ در تمرین‌های هفتگی خود برای بریدن گلو با چاقو، شکستن دست و درآوردن چشم با انگشت تلاش می‌کنند. دولت جمهوری اسلامی این گروه را مسئول ترور ۱۲۰۰۰ نفر از ایرانیان طی سه دهه می‌داند.

آقای «یلی زیله» که بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ رئیس سازمان اطلاعات آلبانی بوده، می‌گوید اعضای این سازمان مثل گروگان در کمپ‌ها زندگی می‌کنند و سازمان با فراغ بال و مصونیت قوانین آلبانی را نقض می‌کند. او همچنین سازمان را به ارتکاب جنایت و نقض قوانین آلبانی متهم می‌کند. برخی از فراریان از کمپ‌های این سازمان و خانواده هایشان، سازمان را به قتل برخی از اعضا متهم می‌کنند.

برخی فراریان از کمپ تیرانا که نیمی از آنان را زنان تشکیل می‌دهند در گفتگو با روزنامه گاردین در سال ۲۰۱۸ گفتند که سازمان برای ساکت کردن ناراضیان و پیشگیری از فرار اعضا از شکنجه، سلول انفرادی، مصادره اموال و دور نگهداشتن فرد از خانواده‌اش برای اعمال کنترل بهتر بر وی، بهره می‌برد. سازمان این اتهامات را رد می‌کند. دیده‌بان حقوق بشر نیز بارها تهدید به شکنجه و اعدام، ضرب و شتم و آزار فیزیکی و لفظی بر اساس شهادت فراریان را گزارش کرده‌ است. بر اساس شهادت این افراد، دست کم در دو مورد آزارهای سازمان به قتل فرد فراری ختم شده‌است. ۲ نفر از زنان فراری از سازمان به گاردین گفتند که به بهانه بیماری کوچک در کمپ اشرف رحمشان را خارج کرده‌اند.

انبوهی اکانت های جعلی و ترول که توسط اعضای سازمان اداره می‌شوند در اینستاگرام، تلگرام، فیس‌بوک و بخش نظرات روزنامه‌های غربی شبانه ‌روز به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی مشغول فعالیت‌اند. انتشار مطالب ضدایرانی و تبلیغ به نفع رجوی از وظایف این افراد است. هرچند این سازمان از توان و پشیبانی داخلی در بین ایرانیان برای سرنگونی دولت ایران برخوردار نیست ولی در این زمینه انرژی خاصی می گذارد. تحریک سناتورها، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی با نوشتن کامنت‌ هایی همچون «سپاسگزارم»، «مردم ایران از شما پشتیبانی می‌کنند» و «رجوی رهبر واقعی ایران است»، بخشی از این فعالیت‌هاست. همچنین اگر مطالبی علیه سازمان نوشته شود اکانت‌های جعلی سازمان، با پیغام‌ها و کامنت‌هایی همچون «تو مزدور رژیم ایران هستی»، «تو صدای مردم ایران نیستی»، «تو آزادی مردم ایران را نمی‌خواهی» به فرد منتقد حمله می‌کنند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
نحوه شکل گیری رفتارهای جدید در اعضای مجاهدین؛ نمونه پنجم: نشست های «حوض کوثر»
 
رجوی با سیستم فیزیولوژی و ساختار طبیعی بدن آدم ها هم مشکل داشت. غرایض جنسی که جز وجود ذاتی هر انسان و برای ادامه نسل است و باید برای آن پاسخ منطقی داد ولی رجوی تلاش میکرد آنرا با ترفند انقلاب ایدئولوژیک خودساخته اش برای نیروها حل و فصل کند و اگر شرایط و دوران عصر حاضر به او اجازه میداد وی نیز بمانند حسن صباح مریدان خود را که تحت عنوان فدائیان آنها را در قلاع مختلف نگهداری میکردند ، مقطوع النسل میکرد.

نمونه پنجم: نشست های «حوض کوثر» این سلسله نشست ها که توسط رهبری سازمان تحت عنوان «حوض کوثر» نام گرفته بود در سال ۱۳۷۴  در مجموعه پایگاههای پارسیان در بغداد  و در محل اجلاس شورا  (در  ساختمان عظیمی) تشکیل شد  و شرکت در این نشست ها بصورت مرکزی (سازماندهی وقت نیروهای ارتش رجوی) بود و هر مرکز به نوبت برای این نشست ها از قرارگاه اشرف با  اتوبوس آورده میشدند.

سالن اجلاس مثل مجالس کشورها ساخته شده بود و وسط آن مثل یک میدان  خالی  و فضای بازی داشت.

فریبکاری اینبار  رجوی بشکل حوض تطهیر،  خودش را نشان میداد. او بعنوان رهبر بلامنازع یک فرقه بخوبی میدانست که از چه شیوه هایی استفاده کرده و نیروها را لااقل برای مدتی دیگر  سرکار بگذارد.

او بعد از انبوهی سخنرانی و گفت و گو با نیروها  و به رخ کشیدن گناهانشان در تشیکلات و آماده سازی فضا برای اقرار مریدان و اعضا  و نهایتا  برای رهایی آنان از گناهانی که در بند آن گرفتارند وسط اجلاس را  برای اعضای خاطی و گناهکار نشان میداد و میگفت اگر میخواهید  از گناهانتان  رها شوید و مثل کسی باشید که تازه از مادر متولد شده است  وارد این حوض شوید  تا پاک و مطهر  شوید و بسوزید و دوباره زنده شوید .

او چنان فضایی میساخت که افراد حاضر در نشست با فریاد های برادر من گناهکارم شروع به گفتن از خودشان میکردند و داد سخن میدادند کسی به کناردستی اش مجال نمی داد و همه سعی میکردند که صدای خود را به مسعود برسانند و از او بخواهند که تا کاری کند که  گناهانشان پاک شده و  از آتش دوزغ بدور باشند  و برای  ورود به «حوض» از هم پیشی میگرفتند و با حاضر حاضر حاضر گفتن خودشان وفاداری شان را به رجوی ثابت میکردند.

در این نشست ها که برای هر مرکز جداگانه برگزار میشد  بعد از بحث های عمومی،  نوبت سوژه های اصلی هر مرکز میرسید  که اسامی آنها قبلا توسط فرمانده هر مرکز به رجوی داده شده بود . تمامی تلاش رجوی این بود که یا با تشویق و دادن امتیاز مثل رده و اگر با این شیوه نشد به شیوه های آنتاگونیستی افراد را مجاب به ماندن در تشکیلات  کند.

رجوی طبق معمول با مجموعه بحث های سیاسی تلاش میکرد وضعیت  حاکمیت ایران  را بحرانی و شرایط را حساس  جلوه دهد که از این کار  دو هدف داشت.  از یک سو  میخواست به نیروها امیدواری دهد که رژیم  در مسیر سقوط و نابودی است و از سوی دیگر میخواست به نیروهای خاطی و خواهان جدایی بگوید اینکار شما فرصت طلبی است و بمثابه کسانی می مانید که بخواهند صحنه جنگ را ترک کنند و او علنا  چنین افرادی را با اعدام تهدید میکرد و میگفت « این حق ماست».

برای موجه جلوه دادن این کارش نیز حزب دمکرات و کومله  را مثال می آورد و میگفت  کسانی که بخواهند صفوف آنان را ترک کنند آنها او را اعدام میکنند و اگر تا حال ما اینکار را نکردیم این لطفی است که ما در حق شما قائل شدیم.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

معصومه رئوف، زنی که قصد حذف فیزیکی مریم رجوی را دار

معصومه رئوف

 

معصومه رئوف بشری دوست، یکی از زنان قدیمی عضو فرقه رجوی است که به جهت نزدیکی! با مسعود رجوی به سرعت مقام های مختلف و مسئولیت های خاصی را به صورت چراغ خاموش عهده دار شد.

این روزها نام وی به جهت سرسپردگی های خاصش به مسعود و ارادت خاص قلبی به وی، داخل مقرهای اشرف ۳ سر زبان ها افتاده است.

چهره بزک کرده معصومه رئوف داخل مقرهای فرقه هر روز رونمایی می شود و برادران نیز مجبورند لحظات خود را از دیدن چهره وی در نشست های مختلف اعتراف کنند، اما اعضا هنوز به صورت دقیق نمی داند علت برجسته نمایی وی چیست و چه داستانی پشت این جریان پنهان است.

شنیده ها از منابع حاکیست نامبرده، جریانی مقابل باند مریم رجوی به راه انداخته و قصد دارد با حذف فیزیکی مریم قجر عضدانلو خود هدایت فرقه رجوی را بر عهده بگیرد.

معصومه رئوف معتقد است، مریم رجوی لیاقت هدایت مجاهدین را ندارد و باید خودش یا به اجبار کنار برود.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
باند جنایتکار رژیم صهیونیستی و رجوی چطور به هم پیوستند؟

 

اولین تماس بین مجاهدین خلق و افسران اطلاعاتی اسرائیل در دسامبر ۱۹۸۸ صورت گرفت. نکته‌ اصلی ملاقات، تهدید موثق اسرائیل برای بمباران تأسیسات هسته‌ای عراق بود.

تبار باند جنایتکار رژیم صهیونیستی و رجوی تا امروز ادامه یافته و به طور وسیعی حول استفاده‌ اسرائیل از مزدوران رجوی، به عنوان منابع اخبار فریب می‌چرخد. یک ویژگی جالب توجه سیستم اطلاعاتی اسرائیل این است که اگرچه در کار اطلاعاتی متعارف، یکی از بهترین‌ها است اما در جنگ روانی و فریب خبری، فوق‌العاده درهم و برهم می‌باشد.

اسرائیلی‌ها اولین‌بار در اوایل دهه‌ ۸۰ به مجاهدین خلق علاقه‌مند شدند. اسرائیل کمک جمهوری اسلامی به لبنان را که به ظهور حزب‌الله لبنان و جنبش مقاومت اسلامی بزرگ‌تری در آن کشور انجامید به عنوان یک کابوس امنیتی در نظر می‌گرفتند و تمایل زیادی داشتند که اهرم امنیتی معتبری علیه ایران داشته باشند. سرویس‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی در همان زمان با بقایای سلطنت‌طلبان و مأموران سابق ساواک در ارتباط بودند، اگر چه کارآیی این عناصر در حد بالا درجه‌بندی نمی‌شد.

اولین تماس بین مجاهدین خلق و افسران اطلاعاتی اسرائیل در دسامبر ۱۹۸۸ صورت گرفت. نکته‌ اصلی ملاقات، تهدید موثق اسرائیل برای بمباران تأسیسات هسته‌ای عراق بود. رژیم صهیونیستی قبلا هم تهدیدات مشابهی داشت و در ژوئن ۱۹۸۱ آن را عملی کرده بود.

بنابراین عراقی‌ها تهدیدات اخیر را جدی گرفته بودند. سرویس‌های اطلاعاتی عراق از مجاهدین خلق به طور مؤثری به عنوان نقطه‌ تماس با اسرائیلی‌ها استفاده کردند.

مکان ملاقات در یک روستا در Kilvrough، واقع در شبه جزیره‌ گاور(Gower) در جنوب ولز(Wales) بود. نماینده‌ مجاهدین خلق، یک تیم چهار نفره از شعبه‌ امنیت سازمان بود. آن‌ها مستقیما به “ابراهیم ذاکری” رئیس سابق اطلاعات مجاهدین خلق گزارش می‌دادند و میانجی‌ها به تیم مجاهدین خلق اعلام کرده بودند که آن‌ها قرار است مسئولان طبقه‌ متوسط وزارت خارجه‌ اسرائیل را ملاقات کنند اما اعضای تیم احتمال می‌دادند که این دیدار، پوششی است برای موساد.

در واقع تیم اسرائیلی از “شاباک “(SHABAK) یا “شین‌بت” – سازمان امنیت داخلی و ضداطلاعات اسرائیل – بود و این افراد، تنها کسانی بودند که دستگاه اطلاعاتی اسرائیل می‌توانست برای چنین عملیاتی در بریتانیا، در آن زمان اعزام کند [۱].

با وجود این باید توجه داشت که این عملیات در نهایت توسط موساد کنترل می‌شد.

تدارکات ملاقات با هماهنگی “دیوید کیمچه” (David Kimche) که در آن زمان یک مقام ارشد در وزارت خارجه اسرائیل بود صورت گرفت. کیمچه قبلا معاونت موساد را بر عهده داشت و این احتمال وجود داشت که جایگاه و نقش وی در وزارت خارجه از اواسط تا اواخر دهه ۸۰، پوششی باشد برای کار واقعی‌اش.

این ملاقات موفقیت‌آمیز بود، چرا که اسرائیلی‌ها هرگز تهدید خودشان را مبنی بر بمباران تأسیسات هسته‌ای عراق عملی نکردند. مجاهدین خلق و اسرائیلی‌ها تا هفت سال بعد هیچ ملاقاتی نداشتند. چندین عامل، اسرائیلی‌ها را از پاسخ دادن به درخواست‌های مأموران رجوی منع می‌کرد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

مرتضی سیمیاری طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان ترور‌های اطلاعاتی  پس از ترور شهید هنیه! نوشت:  بهار سال ۱۳۸۳ با دستگیری یک شبکه بمبگذاری وابسته به گروهک تروریستی منافقین در تهران آغاز شد، این شبکه مویرگی قرار بود در برخی از نقاط حساس، به‌ویژه میادین اصلی شهر چند بمب را جاسازی و در لحظه مناسب ریموت آن را فعال کند. یکی از افراد دستگیرشده رضا خادمی با نام مستعار حبیب بود. این شخص از سال ۷۹ جذب منافقین شده و برای مدتی در پادگان نظامی «رامتا دیوید» در مناطق اشغالی دوره تخصصی دیده بود. 
خادمی در اعترافات خود نوشته است که در ایام انتخابات فعالیت‌های خود را با توزیع اعلامیه و جمع‌آوری و ارائه اخبار و اطلاعات به سازمان منافقین گسترش دادم تا اینکه درصحنه تجمعات و اغتشاشات پس از انتخابات به صورت دوره‌ای شرکت کردم، مأموران زمانی اقدام به دستگیری‌ام کردند که در حال پرتاب بمبی دست‌ساز به یکی از مراکز دولتی در تهران بودم.
در آن زمان دستگیری این شبکه در روزنامه‌ها بازتاب خاصی نیافت، اما رصد، شناسایی و کشف این کانون بحران‌ساز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود، زیرا در آن روز‌ها اصلاح‌طلبان رادیکال به‌صورت مداوم می‌گفتند که کشور به بن‌بست سیاسی رسیده و تنها راه عبور از این وضعیت استعفای خاتمی و انحلال دولت است. این طیف تندرو معتقد بود که دست‌هایی در پشت‌صحنه برای دولت اصلاحات بحران‌سازی کرده و تمایل دارد که خاتمی در روز‌های آخر سقوط کند. 
خادمی در بخش دیگری از اعترافات خود در دادگاه گفته است که آن روز‌ها طرحی رمزگذاری شده از سوی سرپل گروهک در پایگاه تروریستی اشرف به دستم رسید که در آن قید شده بود که باید در تهران بمبگذاری کرده تا سازمان بتواند با تبلیغات آن را گردن محافل خودسر بیندازد. پیوست این طرح خطرناک آن بود که اگر محمدخاتمی رئیس‌جمهور وقت به مرز عصبیت برسد می‌توان اصلاح‌طلبان را به جنگ خیابانی با نظام کشاند و از آن بهره‌برداری شورشی کرد. مریم سنجابی یکی از اعضای جداشده از سازمان منافقین در توصیف این دستورالعمل در خاطرات خود نوشته است که برخی از نیرو‌هایی که سازمان برای درگیری‌های تهران آموزش داده بود به‌خوبی می‌دانستند که در چه زمانی دکمه بمب را فشار بدهند که فشار سیاسی ناشی از آن بیشتر از قدرت انفجاری آن باشد. 
بررسی این شبکه تروریستی کشف‌شده در سال ۸۳ در خود درس‌های قابل‌توجهی دارد، در آن زمان هدف منافقین به‌عنوان سرپنجه‌های عملیاتی موساد در تهران آن بود که بمبگذاری‌ها را جهت سیاسی و امنیتی داده تا علاوه بر ایجاد تخریب، وحشت و ایجاد دالان امنیتی، یک خطای تحلیلی نیز ایجاد کند. این عملیات پیوست‌دار پس از ترور و شهادت اسماعیل هنیه در محل اقامت خود موبه‌مو دوباره بازطراحی شده است. 
ساعتی پس از شهادت رهبر بلندپایه حماس در تهران روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز در گزارشی ادعا کرد که اسماعیل هنیه نه با یک موشک بلکه در اثر یک بمبگذاری ترور شده است، این گزارش در نشریه انگلیسی تلگراف بازطراحی و در آن این موضوع مطرح شد که عواملی از درون این ترور را طراحی کرده‌اند. نکته جالب‌تر ماجرا آن بود که سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی نیز برای لایه گذاری رسانه‌ای به تصویرسازی جدید از کم و کیف ترور پرداخت. این ساخت و پرداخت آمریکایی در روایت‌سازی از ترور شهید هنیه در خود اشارات مهمی دارد، درحالی‌که صهیونیست‌های آشنا به صحنه میدانی، چون اکوب آمیدرور، رئیس پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی در برآورد‌های اطلاعاتی خود به این موضوع اعتراف کرده‌اند که ترور‌های صورت گرفته نه عملیات پیش‌دستانه بلکه واکنشی است، یک‌لایه خاص در تلاش است پرونده تحقیقات و انتقام پس از آن را به انحراف بکشد. ضعیف نشان دادن جامعه اطلاعاتی کشور از یک‌سو و زیر سؤال بردن سلامت دستگاه امنیتی و دفاعی با القای کلیدواژه‌هایی، چون نفوذ، خرابکاری و بمبگذاری از سوی دیگر، حکایت از آن دارد که پروژه جنگ امنیتی - خیابانی در بهار سال ۸۳ در تابستان سال ۱۴۰۳ دوباره تکرار شده است و در آن موساد، سازمان سیا و سرپنجه‌های آن به‌صورت هماهنگ در حال تحرکات مشکوک هستند. این عملیات ترکیبی به‌گونه‌ای طراحی‌شده که در آن دولت پزشکیان به مرز سقوط رسیده و عواملی از داخل مقصر جلوه داده شوند، در این پروژه انگیزه‌های آلوده سیاسی داخلی و خطوط عملیاتی تروریستی خارجی باهم ادغام‌شده است. 
شاهد آن نیز خط ویژه یکی از اعضای محوری گروهک غیرقانونی نهضت آزادی (پدر منافقین) و نیز برخی اصلاح‌طلبان رادیکال و بدخیم است که پس از ترور شهید هنیه سعی دارند با باز کردن پای نفوذ در ارکان نهاد‌های انقلابی و اطلاعاتی از آب گل‌آلود ماهی گرفته و اشاراتی به حوادث مشکوک در دهه هفتاد و هشتاد دولت اصلاحات داشته و دولت تازه مستقرشده را دچار بحران از بیرون کنند. 

  • مصطفی آزاد