این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)
دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید . ضمن اینکه با آدرس دوم ghased1393.blogsky .com هم در این مسیر پیش می رویم ...
در سیوهشتمین جلسه دادگاه مجاهدین، جزئیات جلسه محرمانه موساد و سران مجاهدین فاش شد؛ جلسهای که به طراحی و هدایت ترور خونین میدان تجریش گره خورده است.
سیوهشتمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین و بررسی ماهیت این سازمان بهعنوان یک شخصیت حقوقی، روز سهشنبه ۱۸ شهریورماه در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد.
در جریان این جلسه، مرتضی سیمیاری، کارشناس امنیت منطقه، با اشاره به نقش مجاهدین در حوادث اخیر گفت: «صبح ۲۳ خرداد، ساعاتی پس از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به ایران، جلسهای آنلاین میان برخی اعضای مجاهدین در پاریس و موساد برگزار شد. در این نشست، از مجاهدین خواسته شد تحلیل خود درباره حملات و ترورهای تهران را ارائه دهند. آنان اعلام کردند که ترور و تخریب ساختمانها برای براندازی در ایران کافی نیست و باید بمبگذاری در خیابانها صورت گیرد.»
وی افزود: «روز ۲۵ خرداد، عناصر رژیم صهیونیستی با مشورت مجاهدین، بمبی را در تجریش منفجر کردند که به شهادت تعدادی از مردم عادی از جمله هوشنگ ناصرپور، راننده تاکسی ۷۰ ساله، انجامید. او دو فرزند خردسال داشت. این اتفاق یادآور اقدامات مسلحانه مجاهدین در دهه ۶۰ است.»
واکنش آلبانی به تهدیدات
سیمیاری در ادامه به تغییر رویکرد دولت آلبانی پس از جنگ ۱۲ روزه اشاره کرد و گفت: «پس از آغاز این جنگ، دولت آلبانی با درک تهدیدات، دستور بازگشایی ۶۰۰ هزار پناهگاه زیرزمینی و کوهستانی را صادر کرد. رسانههای آلبانی نیز اسناد این اقدام را منتشر کردند.»
او با استناد به مصاحبه آرتان خوجه، کارشناس امنیتی آلبانی با یورونیوز، توضیح داد: «خوجه اعلام کرده است که در آلبانی گروهی اپوزیسیون مسلح (مجاهدین) مستقر است که آموزشهای خرابکارانه خود را از دوران حضور در اردوگاه اشرف در عراق گرفته و اکنون تحت آموزش اسرائیل برای حمله به نخبگان و اماکن غیرنظامی فعالیت میکند.»
یک عضو جداشده از تشکیلات تروریستی منافقین در جریان دادگاه علنی محاکمه منافقین از جزئیات همکاری این تشکیلات با رژیم بعث عراق و انجام فعالیتهای جاسوسی علیه ایران پرده برداشت.
به گزارش فراق، این فرد که ۲۶ سال در این گروهک حضور داشته، اظهار داشت: «من تقریباً ۲۶ سال سابقه حضور در گروهک منافقین داشتم و اطلاعات من در حوزه فعالیتهای اطلاعاتی سازمان، فعالیتهای جاسوسی و نحوه خدماترسانی به سیستمهای اطلاعاتی دولت عراق بود.»
وی در ادامه به نقش خود در ستاد اطلاعات این گروهک اشاره کرد و گفت: «حدوداً ۱۹ سال در ستاد اطلاعات سازمان مجاهدین فعالیت میکردم. من مسعود کشمیری را از نزدیک به هیچ وجه نمیشناختم ولی فردی به نام باقر را در سازمان میشناختم. از زمانی که رادیوی سازمان قرارگاه اشرف از منطقه سلیمانیه منتقل شد، فردی به نام مهندس کریم را از نزدیک میشناختم که ادعا میکرد باقر همان مسعود کشمیری است؛ همان کسی که انفجار هشت شهریور را رقم زد.»
این عضو جداشده به تشریح ساختار اطلاعاتی این گروهک پرداخت و افزود: «سازمان مجاهدین به نوعی جزئی از ارتش عراق بود. بخشهایی از این اطلاعات مربوط به ارتش بود که در ملاقاتها تبادل میکردند. در کل نوار مرزی، واحدهای شنود دو الی سه نفره مستقر میشدند و مکالمات بیسیم ارتش یا سپاه ایران را شنود، کدها را باز و تحلیل میکردند. این اطلاعات از طریق افرادی مانند عباس داوری و مهدی ابریشمچی تحویل مخابرات یا استخبارات عراق میشد.»
وی همچنین به روشهای خاص جمعآوری اطلاعات اشاره کرد و توضیح داد: «بخش اخباری وظیفه تخلیه تلفنی داشت. ممکن بود صد تخلیه تلفنی انجام دهند تا به یک نتیجه برسند. حتی ویدیوهای تلویزیون ایران را ضبط میکردند و توصیه میکردند که مانند یک روحانی صحبت کنند تا بتوانند خود را به جای آنها معرفی کنند. این اطلاعات یا سؤالاتی که سیستمهای استخبارات و اطلاعات ارتش عراق میدادند، از طریق تخلیه تلفنی و با شگردهای خاص منتقل میشد.»
این افشاگر در پایان به همکاریهای بینالمللی این گروهک اشاره کرد و گفت: «یکی از پایههای اصلی اطلاعات عراق مبتنی بر اطلاعاتی بود که سازمان میداد. کشورهای دیگر مثل آلمان و ترکیه نیز همینطور بودند. هر کشوری که سازمان از آنجا امکانات میگرفت، در برابر آن اطلاعات میداد. در ترکیه با پاسپورتهای جعلی، رفتوآمدهای بغداد-استانبول-آنکارا به راحتی انجام میشد. ما در استانبول یک پایگاه جدا داشتیم و گزارشهای رمزگذاری شده را ارسال میکردیم.»
به گزارش فراق، این اعترافات که در دادگاه علنی محاکمه منافقین مطرح شده است، تنها گوشهای از خیانتها و همکاریهای این تشکیلات تروریستی با دشمنان ملت ایران را آشکار میکند.
هرچند رجوی امروز با الفاظ فریبنده درباره حجاب در ایران سخن میگوید، اما خود بزرگترین جنایتها را علیه زنان درون تشکیلات مرتکب شده است. زنان و کودکان در فرقه او همواره قربانی اصلی بودهاند: از تجاوز جنسی و خشونت گرفته تا جدایی از فرزندان و قربانی شدن در عملیاتها. تاریخ گواه است که مسعود رجوی و دستگاه زنستیز او باید روزی در برابر عدالت پاسخگو باشند.
پیام اخیر مسعود رجوی با عنوان «گناه بزرگ زن انقلابی مجاهد خلق، روسری یا اوج رزمندگی؟» که در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ در سایت رسمی این فرقه درج گردید، تلاش ناشیانهای برای بزک کردن چهره پوسیده و ارتجاعی اوست. رجوی در این پیام کوشیده است تحمیل روسری در تشکیلات را بهعنوان انتخابی آزادانه جلوه دهد؛ در حالیکه تاریخ تلخ زنان در حصار این فرقه چیزی جز سرکوب، تحقیر، تجاوز و نابودی زندگی آنان نبوده است.
۱. روسری و حجاب اجباری؛ تناقض آشکار رجوی:
رجوی در ظاهر به جمهوری اسلامی بابت حجاب اجباری میتازد، اما در تشکیلات خود سختگیرانهتر از هر نظام دیگری، زنان را به رعایت پوشش وادار میکرد. کوچکترین «لغزش» – حتی یک تار موی بیرونمانده – با تحقیر، محاکمه و مجازات همراه بود. زنان مجبور بودند در جلسات موسوم به «انتقاد از خود» سر خم کرده و به «خطاهای ایدئولوژیک» اعتراف کنند.
بدین ترتیب زنان در تشکیلات مجبور به پیروی کامل از دستورات مربوط به پوشش، استفاده از روسری و حجاب، لباس خاص و تمیزی کامل برای جلسات میشدند؛ نه به عنوان انتخاب شخصی بلکه بهصورت تحمیلی.
۲. «قله رهایی» یا اتاق خواب رجوی؟:
به شهادت خانم بتول سلطانی، عضو سابق شورای رهبری، رجوی زنان را به اتاق خواب خود میبرد و تجاوز جنسی را تحت عنوان «رسیدن به قله رهایی» توجیه میکرد. او مدعی بود که زنان تنها از طریق تسلیم شدن کامل به جسم و روان «رهبر عقیدتی» میتوانند از قید «اسارت جنسی» رها شوند! در حقیقت، زنان مجبور بودند تن به این کثافت دهند، وگرنه سرنوشتشان حذف، شکنجه یا مرگ بود.
نمونههای مستند
بتول سلطانی: بارها شهادت داده که زنان مجبور بودند در برابر رجوی «لباس مقدس» – یعنی عریانی – بپوشند و با او همبستر شوند.
زهرا میرباقری: یکی دیگر از جداشدگان تأکید کرده که در شورای رهبری زنان موظف بودند «تسلیم جسمی و روحی مطلق» داشته باشند.
در نشستی موسوم به «غسل جنسی»، رجوی از زنان میخواست تمام افکار و خواستههای شخصی خود را اعتراف کنند و تنها عشق و توجه به «رهبر» داشته باشند.
عیسی آزاده، عضو نجات یافته از تشکیلات مجاهدین خلق گفت: خانم مینو فتحعلی به دلیل مخالفت با پیوستن به حرمسرای رجوی، از تشکیلات فرار کرد اما توسط نیروهای امنیتی عراق دستگیر شد و در قرارگاه باقرزاده، تحت تهدید و شکنجه شدید قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار فراق، در سال ۱۳۸۰، یکی از اعضای شورای رهبری مجاهدین به نام مینو فتحعلی، به دلیل فشارهای شدیدی که در تشکیلات به او وارد میشد، در اقدامی شجاعانه و با برنامهریزی قبلی، با کمک گرفتن از یکی از همکارانش، اقدام به فرار کرد.
در سالهای پیش از ۱۳۸۲ که حکومت صدام در عراق برقرار بود، تقریباً هیچکس اجازه خروج از سازمان را نداشت و بهطور رسمی، کسی نمیتوانست از سازمان خارج شود. حتی کسانی که پس از ماهها گذراندن مراحل وحشتناکِ جلسات جمعیِ تحقیر و خردکردن شخصیت، بالاخره اجازه خروج مییافتند، به زندان ابوغریب منتقل میشدند.
به همین دلیل، برخی افراد از ترس رفتن به زندان ابوغریب، برای خروج از تشکیلات، اقدام به فرار میکردند. مینو فتحعلی نیز برای رهایی از فشارهای جلسات تحقیر، کتک و ناسزا، و از آنجا که راهی برای خروج قانونی نداشت، فرار کرد. بلافاصله پس از فرار او، حدود ۳۰ تا ۴۰ گروه گشت با دستور رجوی و همراهی انبوهی از نیروهای عراقی برای پیدا کردن او بسیج شدند و سرانجام پس از دو سه روز، او و همراهش در بغداد توسط گشتهای سازمان و عراقیها دستگیر و به کمپ بازگردانده شدند.
سپس او را برای چند ماه زندانی کردند و تحت شدیدترین فشارها قرار دادند. در آن زمان، یکی از سران سازمان به نام مهوش سپهری (نسرین) بهطور رسمی در جلسهای اعلام کرد که حکم فرار مینو از تشکیلات، مرگ است و او باید کشته میشد. همچنین در جلسهای دیگر در حضور رجوی، حکم مرگ او اعلام شد و فردی که او را دستگیر کرده بود (زهره شفایی) مورد بازخواست رجوی قرار گرفت. رجوی با خشم فریاد زد: «تو که دستور تیر داشتی، چرا همانجا او را نکشتی و آوردی؟»
چند ماه بعد، در جلسات جمعی و محاکمه اعضای متمرد شورای رهبری، مینو فتحعلی از زندان به جلسه آورده شد و توسط شخص رجوی و در حضور ۷۰۰ تن محاکمه گردید. در آن جلسه، طی ساعات متمادی، سیلی از فحش، ناسزا، تحقیر و حکم اعدام به سوی او روانه شد و به او اعلام کردند که سزای فرار از تشکیلات رجوی، مرگ است.
ماهعسل فرقه تروریستی مجاهدین و آلبانی به روزهای پایانی خود رسیده است و تیرانا، تحقیقات جنایی خود را درباره اقدامات مجرمانه اعضای این فرقه پیش میبرد.
رسانه آلبانیایی گازتا ایمپکت، در گزارشی با عنوان «جعبه پاندورا: دگرگونی خصمانه مجاهدین علیه آلبانی»، نوشت که میزبانی آلبانی از مجاهدین، اکنون به یک کابوس تمامعیار برای تیرانا تبدیل شده است.
در این گزارش آمده است: فرقه تروریستی مجاهدین چنان پرخاشگر و متخاصم شده که حتی در تیرانا عملاً از کنترل خارج شده است؛ مقامهای آلبانی از متحدان غربی خود برای مقابله با این روند درخواست کمک کردهاند و همزمان جنایتهای این فرقه را در دست بررسی دارند.
در عین حال گمانهزنیهایی در این باره مطرح میشوند که این احتمال وجود دارد که حتی سران ارشد مجاهدین ازجمله مریم رجوی، سرکرده فرقه بهدلیل افشاشدن شواهد حملههای سایبری با منشأ اردوگاه اشرف ۳، با اتهامهای جنایی و احکام طولانیمدت زندان روبهرو شوند.
اشرف ۳، اکنون یک بمب ساعتی در خاک آلبانی است؛ تحلیلگران غربی و آلبانیایی اکنون رک و پوست کنده میگویند که مجاهدین خلق از کنترل آلبانی خارج شده و اشرف ۳ به یک منطقه تروریستی خودگردان تبدیل شده است که امنیت منطقهای را تهدید میکند.
یکی از تحلیلگران اشاره میکند، آلبانی در برخورد با مجاهدین خلق به بنبست استراتژیک رسیده است. اشرف ۳ از بیرون، ممکن است شبیه یک اردوگاه پناهندگان بهنظر برسد، اما در واقع یک شهر کوچک جدا از جامعه آلبانی است؛ بهعبارتدیگر، فرقه مجاهدین یک قلعه در آلبانی ساخته است که هدف اصلی آن پرورش تبلیغات ضدایرانی و عملیات جنگ سایبری است.
مقر مجاهدین یا مزرعه ترول و جرایم سایبری!
نقطه عطف روابط آلبانی و مجاهدین دو سال پیش رقم خورد، زمانی که پلیس آلبانی اردوگاه این فرقه را در سال ۲۰۲۳ تفتیش کرد؛ پلیس آلبانی از آن زمان بیسروصدا تحقیقات درباره مجاهدین را آغاز کرد؛ دادستانهای ایالتی برخی اعضای مجاهدین را متهم کردند که مخفیانه حملههای سایبری و فعالیتهای سیاسی را در مغایرت آشکار با توافقنامه اولیه با دولت آلبانی انجام میدهند.
اعضای فرقه تروریستی مجاهدین، طبق قانون موظف بودند پس از انتقال به آلبانی، از هرگونه اقدام آشکار سیاسی یا نظامی خودداری کنند؛ اما آنها این وعده را زیر پا گذاشتهاند؛ آلبانی پس از ماهها نظارت آنلاین بهویژه نظارت کانالهای تلگرام، به این باور رسیده است که «مزرعه ترول» در مانزا، محل استقرار اردوگاه اشرف ۳ وجود دارد.
آلبانی که تا آوریل ۲۰۲۱، صدها حساب کاربری فیسبوک مرتبط با عوامل مجاهدین را مسدود کرده بود، در ژوئن ۲۰۲۳ با اتخاذ تصمیمی برای انجام اقدامهای سختگیرانهتر، به دستور دادگاه عالی یک واحد ویژه پلیس را برای جستوجوی اردوگاه مانزا اعزام کرد.
دادستانهای آلبانیایی گفتند که عملیات فهرستبرداری از صدها مورد تجهیزات توقیفشده انجام شده است؛ دفتر دادستانی ویژه آلبانی رسماً تحقیقات در مورد اعضای مجاهدین را به دلیل تحریک به جنگ، شنود غیرقانونی دادههای رایانهای، دخالت در سیستمهای رایانهای و جرایم مرتبط اعلام کرد. در پشت درهای بسته دفتر دادستانی، برخی مقامهای آلبانیایی بهصراحت میگویند: حفاظت از مجاهدین خلق در آلبانی دیگر ممکن نیست، چرا که اعضای مجاهدین، آشکارا در حال جنایت هستند.
مقامات وزارت کشور آلبانی به خبرنگاران گفتهاند که در حال بررسی تکتک مجوزهای اقامت اعضای مجاهدین بهصورت موردی هستند؛ امری که نشان میدهد ویزاهای اعضای مجاهدین احتمالاً لغو خواهد شد.
آلبانی رسماً از متحدان ناتو و اتحادیه اروپای خودخواسته است تا برای تعیین تکلیف اعضای مجاهدین به تیرانا کمک کنند. در سالهای نخست حضور مجاهدین در تیرانا، آنها عموماً در کنشگریهای جنایتکارانه خود آزادی عمل داشتند؛ اما اکنون، با ظهور شواهدی از فعالیتهای غیرقانونی، تیرانا در حالت آمادهباش قرار گرفته است و جادههای منتهی به اردوگاه مجاهدین توسط ایستهای بازرسی پلیس آلبانی مسدود شدهاند و حتی آژانسهای فناوری و پلیس مرتباً محیط شبکه را بررسی میکنند تا مبادا اعضای مجاهدین به اقدامات مجرمانه سایبری ادامه دهند.
همه این آشفتگیها یک حقیقت تلخ را آشکار کرده است و آن اینکه آلبانی دچار اشتباه محاسباتی شده است؛ کارشناسان میگویند دولت آلبانی همیشه از خطر سیاسی پناهدادن به رجویها آگاه بود، اما فاقد ظرفیت لازم برای مقابله با آن بود؛ همانطور که اندری تفانی، تحلیلگر موضوعات بینالمللی بهطور خاص اشاره کرده است که آلبانی اساساً کنترل مجاهدین را از دست داده است و منطقه تحت محاصره مجاهدین در مانزا در حوالی تیرانا پایتخت آلبانی عملاً خارج از حاکمیت آلبانی است.
یک تحلیلگر دیگر اینگونه نتیجهگیری کرد که این یک بنبست استراتژیک است؛ آلبانی دریافته است که کنترل خود بر مجاهدین را از دست داده است، اما اگر بخواهد مجاهدین را اخراج یا منحل کند، کل فرقه فرو میریزد و این چشماندازی است که غرب نمیتواند تحمل کند؛ آلبانی خود را در دام میبیند؛ دامی که عبارت است از ناتوان از اخراج یک گروه تروریستی، اما فاقد تجهیزات لازم برای کنترل مؤثر آن.
معضل آلبانی چیزی بیش از یک رسوایی محلی است؛ این معضل، نشاندهنده یک استاندارد دوگانه خطرناک در سیاست غرب است؛ اتحادیه اروپا بارها تیرانا را به خاطر پناهدادن به مجاهدین ستایش کرده و حتی این فرقه را از فهرست تروریستی خود حذف کرده است؛ سیاستمداران غربی حتی از کشورهای عضو ناتو با سران مجاهدین عکس گرفتهاند و در تجمعهای آنها شرکت کردهاند؛ نهادهای نظارتی مالی اروپا، چشم خود را بر جمعآوری کمکهای مالی مشکوک مجاهدین بستهاند؛ اکنون مشخص شده است که این اقدامات، تلاشهای جدی در حمایت از یک فرقه تروریستی خطرناک بوده است.
در تجمع اخیر مجاهدین در بروکسل، برگزارکنندگان با پرداخت ۳۰۰ تا ۳۵۰ یورو به تعدادی از دختران جوان، آنها را برای حضور در تجمع جذب کردند.
به گزارش رسانه ها در هفته گذشته، فرقه تروریستی مجاهدین تجمعی را در بروکسل برگزار کرد. رسانههای وابسته به این فرقه تلاش کردند با بزرگنمایی گسترده، تعداد شرکتکنندگان در این تجمع را بیشتر از واقعیت نشان داده و همهی افراد حاضر را از اعضا و هواداران خود معرفی کنند.
یکی از اقدامات مجاهدین در تجمع بروکسل تلاش برای ترسیم چهرهای جوان و زنده از این تشکیلات تروریستی بود.
بر اساس اطلاعات بدست آمده از منابع آگاه ،با تصمیم مقامات فرقه ، مقرر گردید در این تجمع در کنار استفاده از اتباع مهاجر اروپایی که بر سن آنان هم نیز تاکیداتی شده ، تعداد ۳۰۰ تا ۴۰۰ دختر و پسر جوان که تا حد امکان یا از مهاجرین ایرانی یا شباهت بسیاری با ایرانیان داشته باشند نیز شناسایی و با پرداخت مبالغی از آنها برای حضور در تجمع استفاده شود.
طبق اطلاعات رسیده، کادر برگزاری این برنامه از طرق مختلف تعدادی از دختران جوان ایرانی و دیگر ملیت ها از جمله هند، پاکستان و برخی کشورهای عربی مشخص کرده و با پرداخت نفری ۳۰۰ تا ۳۵۰ یورو از آنها برای حضور در تجمع مذکور استفاده کرده اند تا با انتشار گسترده تصاویر آنها، بتوانند در اذهان، تصویر ساختگی از تشکیلات پیر ، درمانده و بحران زده خود به نمایش بگذارند.
در واقع این اقدام به نوعی به این فرقه برای مقابله با بحران ریزش ها و عدم جذب جدید نیز کمک میکند.
التقاط، اعتقاد به تئوری بقا به هر قیمتی و باور به شعار «دشمن دشمن من دوست من است»، ۳ عاملی است که گروهک منافقین را به ابزاری مناسب برای نهادهای جاسوسی خارجی ازجمله موساد تبدیل کرده است.
به گزارش فراق، مرتضی سیمیاری کارشناس امنیت منطقه در گفتگو با خبرگزاری آنا به تحلیل آخرین وضعیت زیست سلولی گروهک تروریستی منافقین پرداخته که در ادامه آن را میخوانید:
با سقوط رژیم بعث بر اثر حمله غیرقانونی آمریکا به کشور عراق در سال ۲۰۰۳ م و متعاقب آن تخلیه پادگان اشرف به عنوان آشیانه تروریسم، مجموعه عظیمی از اسناد و نوارهای ویدئویی به دست آمد که نشان از رابطه وسیع سازمان منافقین با نهادهای امنیتی رژیم صدام داشت. طی این روند پس از تضعیف رژیم صدام به دلیل جنگ دوم خلیج فارس، فرقه رجوی با قرار دادن معادله اطلاعات در برابر دلارهای تا نخورده نفتی، سعی کرد تا به حیات زالوصفتانه خود تحت حمایت رژیم شکستخورده بعث عراق ادامه دهد.
اما این ارتباط گسترده دیری نپایید و دوستان آمریکایی منافقین در سازمان سیا به زودی اعضای این فرقه را در دامان یک ارباب و حامی مالی جدید به نام موساد انداختند. گفتوگوی پیشرو با «مرتضی سیمیاری» کارشناس مسائل غرب آسیا، کوششی است برای فهم تعدادی از رازهای تاریک مزدوری منافقین برای وحشتناکترین ماشین ترور رژیم صهیونیستی یعنی موساد.
** با توجه به شعارهای ضد صهیونیستی سازمان منافقین در سالهای دهه ۱۳۴۰ ش و تلاش برای ارتباطگیری با طیف چپ گروههای فلسطینی، چه عواملی موجب ارتباط عمیق منافقین با صهیونیستها شد؟
ببینید گروهک تروریستی منافقین از بدو پیدایش خودش یعنی زمانی که کسانی، چون محمد حنیفنژاد، سعید محسن، بدیعزادگان، عبدی و دیگران این تشکیلات را به وجودآوردند تا به امروز یک ویژگی مشترکی دارد و آن ویژگی این است که این تشکیلات التقاطی است. این ویژگی باعث این میشود که این تشکیلات در زمانی که اولین گامهای خودش را برمیدارد و حنیفنژاد آن جزوه «راه طی شده» را مینویسد، شما میبینید که در داخل همین جزوه هم التقاطی از تفکرات بازرگان، شریعتی و مارکسیسم وجود دارد.
این التقاط که از روز اول در درون تشکیلات وجود دارد تا به امروز باعث این شده که گروهک تروریستی منافقین برپایه تضادها بالا بیاید. یکی از تضادهایی که گروهک منافقین دارد، ارتباطگیری با صهیونیستها است. همانطور که خودتان هم اشاره کردید گروهک منافقین در قبل از انقلاب جزوهای دارد به نام «جامعه بدون طبقه توحیدی». در این جزوه گروهک روی این امر اصرار دارد که مبارزه با صهیونیستها به اندازه مبارزه کردن با امپریالیستها ارزش دارد. در واقع سطح مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم را در یک جا میبیند به نحوی که در بخشی از این جزوه آمده «مبارزه با صهیونیسم نسبت به مبارزه با امپریالیسم اولویت دارد»؛ یا مثلاً در همان دوران میبینید که شاخه نظامی این گروهک بیانیهای مبنی بر لزوم انجام اقدام نظامی علیه صهیونیستها صادر میکند.
بعد از انقلاب هم باز شما شاهد این هستید که در نشریه مجاهد روی بحث مبارزه با صهیونیسم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تأکید شده است. اما سؤال اینجا است که چه اتفاق افتاده است که این گروهی که ادعای مبارزه با صهیونیسم را دارد الان با این رژیم جنایتکار همراه شده است!
نکته اول همان بحثی است که خدمتتان عرض کردم یعنی التقاط باعث ایجاد تضاد شده است. این تضاد در کنار دو امر دیگر که یکی از آنها اعتقاد به تئوری بقا است، باعث شده تا این گروهک به این نتیجه برسد که برای حفظ موقعیت خود یا برقراری یک توازن قدرت در برابر حاکمیت (بعد از پیروزی انقلاب اسلامی) به سراغ صهیونیستها برود کما این که اعتقاد به این تئوری بقا باعث شد تا به سراغ بعثیها، سعودیها و آمریکاییها هم برود.
نکته سوم که باعث این شد تا گروهک منافقین به سراغ صهیونیستها برود شعاری است که آنها همیشه میدهند و میگویند «دشمن دشمن من دوست من است». این امر باعث این میشود که این سازمان که معتقد است جمهوری اسلامی ایران با صهیونیستها دشمنی دارد، میتواند با دشمن جمهوری اسلامی ایران یعنی صهیونیستها همراه شود و این همراهی باعث این شود که اینها در سطحی قرار بگیرند که امروز شما شاهد این باشید که گروهک تروریستی منافقین در سطح یک ابزار یا مزدور برای صهیونیستها عمل کند. اگر این سه اصل را در کنار یکدیگر قرار دهیم. میبینید که نه تنها همکاری کردن با صهیونیستها، بلکه همکاری کردن با هر عامل دیگری برای گروهک تروریستی منافقین مجاز میشود و باعث میشود که امروزه شاهد این باشیم که سازمان منافقین تبدیل به یک کارتل اطلاعاتی و مزدور شده است؛ مثل شرکت «بلک واتر» که دیگر هیچ اصولی را پیش روی خودش نمیبیند.
کارشناس مسائل غرب آسیا، در سیوهشتمین جلسه دادگاه منافقین، از همکاری اطلاعاتی و عملیاتی سازمان مجاهدین خلق با سرویس جاسوسی موساد در جنگ ۱۲ روزه خبر داد و آن را مصداق جرم علیه امنیت ملی دانست. به گزارش فراق، مرتضی سیمیاری، کارشناس مسائل امنیتی، در جلسه علنی دادگاه به ریاست قاضی دهقانی، اظهار داشت که پس از انتقال منافقین به آلبانی در سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ تحت نظارت آمریکا و فرانسه، رژیم صهیونیستی از سال ۱۳۹۵ با تأسیس دفتر «فارا» و انتقال پول، ارتباط مستقیم با این سازمان برقرار کرد.
وی افزود: منافقین آموزشهای جنگ سایبری از موساد دریافت کردند و در جنگ ۱۲ روزه اقداماتی مانند تخلیه تلفنی و ارائه اطلاعات برای حمله به اماکن نظامی و غیرنظامی ایران انجام دادند.
سیمیاری به مصاحبه آرتان خوجه، تحلیلگر امنیتی آلبانی با یورونیوز، اشاره کرد که حضور منافقین را تهدیدی برای امنیت آلبانی دانست و گفت: «دولت آلبانی پس از جنگ ۱۲ روزه، به دلیل ترس از تهدید موشکی ایران، ۶۰۰ هزار پناهگاه را بازسازی کرد.» وی تأکید کرد که همکاری منافقین با موساد سازمانیافته و مستمر بوده و این گروهک به دلیل ناکامی در جذب حمایت مردمی، به اقدامات نمادین محدود شده است.
وی در تشریح نحوه پذیرش منافقین در آلبانی گفت: زمانی که انتقال گروهک تروریستی منافقین به مقر جدید در کشور آلبانی آغاز شد. نخستین کاروان در سال ۱۳۹۲ به آلبانی منتقل شد و آخرین آن تا سال ۱۳۹۵ توسط آمریکا به انجام رسید. در مقطع اولیه، دولت آلبانی با میزبانی منافقین مخالف بود و معتقد بود این گروهک برای آن کشور خطرآفرین خواهد بود. با این حال، آمریکاییها دولت آلبانی را در موقعیتی دشوار قرار دادند، یا باید زبالههای اتمی کشورهای غربی را پردازش میکردند، یا در مقابل، پذیرای گروهک منافقین و زباله های اجتماعی میشدند. دولت آلبانی، تحت فشار، گزینه دوم را پذیرفت. با این همه، از روز اول آمریکاییها تأکید کردند که دولت آلبانی تنها میزبان این گروهک است. مدیریت و هدایت اصلی پرونده بر عهده فرانسه بود و آمریکا صرفاً نظارت داشت.
وی ادامه داد: پس از سال ۱۳۹۵ و استقرار کامل گروهک در آلبانی، موساد تلاش جدیدی برای برقراری ارتباط با این گروهک آغاز کرد. در چارچوب این ارتباطات، صهیونیستها دفتر «فارا» را برای منافقین تأسیس کرده و فردی به نام امید خدیر را مسئول تحویل چمدانهای پول از موساد به منافقین کردند و تسهیلکننده جلسات میان طرفین بودند. در سال ۱۳۹۵، این تلاش با چالشی مواجه شد؛ انتقال یک میلیون دلار پول در چمدان به مقر اشرف ۳ در جریان پول ضبط میشود. این موضوع منجر به اتخاذ سازوکار جدیدی شد: در سال ۱۳۹۷، صهیونیستها برای رسمیت بخشیدن ارتباط، وزیر وقت دفاع آلبانی را به مناطق اشغالی دعوت کردند تا با لیبرمن، وزیر جنگ رژیم، دیدار و مذاکراتی انجام دهد. در این جریان از او خواسته شد زمینه تأسیس دفتر موساد در تیرانا فراهم شود. این ساختار با پوشش دیپلماتیک اجازه برقراری ارتباط مستقیم میان موساد و منافقین را فراهم نمود و امکان ارتباط و انتقال افراد فراهم شد.
وی افزود: برای اولین بار، منافقین بهصورت مستقیم به تلآویو منتقل شدند و آموزشهای جنگ سایبری دریافت کردند. هدف از این انتقال، آموزش در حوزه جنگ سایبری برای انجام اقدامات متخاصمانه علیه مردم کشور بود. صهیونیستها در این مسیر با سازماندهی و هدایت یگانهای سایبری در فضای مجازی کوشید منافقین را به خوبترین شکل تقویت نماید. اتفاق جالب در اواخر سال ۱۳۹۷ اینکه مسئول میز ایران در موساد به شکل مستقیم با منافقان قرار مستقیم میگذارد. پیش از این ارتباطات میان طرفین از طریق کارشناسان بود.
این کارشناس مسائل غرب آسیا گفت: جلسه جالبی بین طرفین برقرار میشود، از یکی از عناصر منافقین ۳ کار ویژه میخواهد به اینها میگوید شما باید یگانهای سایبری که ما به عناصر شما آموزش دادیم را فعال کنید هنوز یگانها به ان میزانی که ما میخواهیم فعال نشدند. ۲- از شما میخواهیم به ما اشخاص را معرفی کنید.
وی افزود: یعنی افرادی را از فضای مجازی پیدا کنید که با واحد ۸۲۰۰ ما به صورت مستقیم ارتباط بگیرند ۳- یکسری افراد دیگر را هم در فضای مجازی با آنها ارتباط بگیرید که آنها را به اقدامات تروریستی تشویق کنید. بعد از این جلسه سوسن جعفرزاده که خواهر علیرضا جعفرزاده تروریست معروف است در پوشش یک اکانت سلطنت طلب با شخصی در شهر مشهد ارتباط برقرار میکند.
سیمیاری گفت: او را جذب کرده و روابط غیر اخلاقی در فضای مجازی با او برقرار میکند بعد از اینکه فرد را فریب داد، از او میخواهد وارد اقدامات عملیاتی شود و به او میگوید ما مجاهدین خلق هستیم. وقتی فرد میگوید من نمیخواهم با شما همکاری داشته باشم، به او میگوید اگر این کار را انجام ندهی تمام فیلم و عکس و چت هایت را در فضای مجازی برای تمام آشنایان خود ارسال میکنم.
وی اضافه کرد: سطح فساد در این گروهک به حدی است که از هر عاملی و ترفندی استفاده میکند تا مقاصد خود را پیش ببرد. یک جلسه دیگر در پاییز ۹۸ با منافقین در دفتر مبارزه با تروریسم در تیرانا برگزار میکند در این جلسه صحبتهای قابل تامل تری بین طرفین پیش آمده است. او به حاضرین میگوید تخلیه تلفنی تان به درد من نمیخورد و برای من باید کار عملیاتی داشته باشید که نتیجه ملموسی داشته باشد.
خودکشی در میان اعضای گروهکهای مسلح کردی همانند فرقه تروریستی مجاهدین یک بحران انسانی و حقوق بشری است. این پدیده نتیجه فشارهای سیستماتیک، استثمار و خشونت ساختاری است، نه صرفاً تصمیم فردی!
برخی گزارشها از دورن کمپهای تروریستی وابسته به گروهکهای تجزیهطلب حکایت از آن دارد که مسئله خودکشی در میان اعضای احزاب کردی ضدانقلاب به طرز قابل توجهی افزایشی شده است.
بر اساس اخبار اغلب این افراد، نوجوانان و جوانان فریبخورده یا زنانی هستند که در شرایط خشونتآمیز و استثماری قرار گرفتهاند و راهی جز پایان دادن به زندگی خود نمییابند. چیزی که در فرقه های تروریستی مجاهدین هم موارد زیادی از این فجایع وجود داشته است.
دیدبان حقوق بشر کردستان ایران طی سالهای گذشته گزارشهای متعددی درباره این پدیده منتشر کرده است، این گزارشها نشان میدهد که خودکشی در این گروهها صرفاً اقدامی فردی نیست، بلکه پیامدی ساختاری و نتیجه فشارهای روانی، اجتماعی و فیزیکی شدید است.
مطالعات بینالمللی نیز نشان میدهد که زندگی در محیطهای مسلحانه و کلونیهای تروریستی فشار روانی شدیدی ایجاد میکند، بر این اساس افزایش خودکشی زنان در گروهکهای کردی قابل تحلیل است، در میان آکسیونهای این گروهک شستوشوی مغزی، محدودیتهای فردی و خشونت ساختاری همانند مجاهدین، نرخ خودکشی را چندین برابر کرده است.
یک منبع آگاه درباره بحران خودکشی در میان گروهکهای تروریستی میگوید که موارد متعددی از خودکشی در میان اعضای پ. ک.ک و پژاک و مجاهدین ثبت شده است. بسیاری از این قربانیان، زنان جوانی بودند که مورد آزار جنسی قرار گرفتند. همچنین در گروهک دموکرات و کومله، نوجوانانی که با فریب وارد کمپها شدند، به دلیل فشار روحی و نبود امکان فرار، خودکشی کردند.
همچنین برخی از اعضا پس از بازگشت به ایران، به دلیل آسیبهای روانی شدید، در سالهای بعد دست به خودکشی زدند.
تحلیل گزارشها و مصاحبههای میدانی نشان میدهد که عوامل زیر بیشترین نقش را در این خودکشیها به ویژه در میان زنان و نوجوانان دارند:
۱– خشونت جنسی و جنسیتی: زنان اغلب قربانی تجاوز و سوءاستفاده فرماندهان میشوند. فشار ناشی از این خشونتها بسیاری را به نقطه خودکشی میرساند.
۲– فقدان آزادی خروج: اعضا در صورت درخواست جدایی، تهدید یا زندانی میشوند. برخی حتی در معرض قتل قرار میگیرند. این محدودیت، احساس بنبست و ناامیدی ایجاد میکند.
۳– شرایط سخت جسمی و محیطی: زندگی در کوهستان، محرومیت از غذا و دارو، سرما و بیماریهای پوستی فشار روانی و جسمی سنگینی تحمیل میکند.
۴– شستوشوی مغزی و فشار ایدئولوژیک: آموزشهای ایدئولوژیک مداوم باعث سرکوب فردیت میشود. این فشارها خطر خودکشی را افزایش میدهد.
۵– انزوای اجتماعی: قطع ارتباط با خانواده و جهان بیرون باعث احساس تنهایی و بیمعنایی میشود. این احساس یکی از محرکهای اصلی خودکشی است.
رسانه آلبانیایی نوشت: کارشناسان هشدار میدهند که اگر دولت آلبانی به سرعت اقدام به اخراج مجاهدین خلق و تعطیلی مقر «اشرف۳» نکند، این تشکیلات میتواند با سوءاستفاده از حمایتهای خارجی، بهویژه از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی، به تهدیدی مشابه داعش برای امنیت آلبانی و منطقه بالکان تبدیل شود.
به گزارش خبرنگار فراق، رسانه بالکان وی روز گذشته نوشت: گزارشهای اخیر نشان میدهند که مجاهدین خلق (منافقین)، که از سال ۲۰۱۳ با میانجیگری آمریکا و سازمان ملل در آلبانی مستقر شدهاند، همچنان به فعالیتهای غیرقانونی و عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه میدهند. این گروهک، که در اردوگاه اشرف ۳ در منطقه مانزای شهر دورس مستقر است، به دلیل اقدامات سایبری، تحریک به درگیری، و نقض توافقنامه اقامت خود در آلبانی، تحت تحقیقات قضایی این کشور قرار دارد. بر اساس گزارشهای رسانهای، از جمله گزارش «بالکان وب»، حضور منافقین در آلبانی که در ابتدا با اهداف بشردوستانه پذیرفته شده بود، اکنون به تهدیدی برای امنیت ملی این کشور تبدیل شده است. عملیات پلیس آلبانی در ژوئن ۲۰۲۳ در اردوگاه اشرف ۳، با دستور دادگاه ویژه مبارزه با فساد و جرایم سازمانیافته (اسپیایکی)، نشاندهنده نگرانیهای فزاینده از فعالیتهای غیرقانونی این گروهک، از جمله حملات سایبری و اقدامات مخرب اطلاعاتی است.
اولسی یازیجی، نویسنده آلبانیایی و منتقد حضور منافقین، این گروهک را به تشکیل «کشوری جداگانه» در خاک آلبانی با قوانین خود متهم کرده و آنها را به رفتارهای مافیایی، تهدید اعضای جدا شده، ضربوشتم، و باجخواهی تشبیه کرده است. او تأکید کرده که این گروهک قوانین آلبانی را نقض میکند و با شیوهای دیکتاتورمآبانه بر اعضای خود در اردوگاهها حکمرانی میکند.
این گزارشها یادآور تجربههای تلخ منطقه از گروههای تروریستی مانند داعش است که با بهرهگیری از خلأهای امنیتی و حمایتهای خارجی، توانستهاند به تهدیدی جدی برای کشورهای ضعیف تبدیل شوند. کارشناسان هشدار میدهند که اگر دولت آلبانی به سرعت اقدام به اخراج مجاهدین خلق و تعطیلی اردوگاه اشرف ۳ نکند، این گروهک میتواند با سوءاستفاده از حمایتهای خارجی، بهویژه از سوی آمریکا و اسرائیل، به تهدیدی مشابه داعش برای امنیت آلبانی و منطقه بالکان تبدیل شود. فعالیتهای سایبری، عملیات روانی، و شبکهسازی مافیایی منافقین میتواند به بیثباتی داخلی، نقض حاکمیت ملی، و حتی درگیریهای خشونتآمیز منجر شود، مشابه آنچه در عراق و سوریه با حضور گروههای تروریستی شاهد بودیم.
خانوادههای اعضای گرفتار در اردوگاه مجاهدین خلق، در بیانیهای از دولت آلبانی خواستهاند تا با تعطیلی این اردوگاه و بازگرداندن اعضای آن به زندگی آزاد، به فعالیتهای غیرقانونی این گروهک پایان دهد. این بیانیه تأکید میکند که اقدام قاطع آلبانی میتواند نقطه پایانی بر کارنامه سیاه این سازمان تروریستی باشد.
دولت آلبانی، که پیشتر در پی حملات سایبری منتسب به ایران روابط دیپلماتیک خود با تهران را قطع کرده، اکنون با چالشی جدی مواجه است. عدم برخورد قاطع با مجاهدین خلق روابط این کشور با ایران را تحت تأثیر قرار داده و میتواند امنیت داخلی آلبانی را به خطر اندازد. جامعه بینالمللی و مردم آلبانی از دولت این کشور میخواهند تا با اخراج این گروهک تروریستی، از تکرار سناریوهای فاجعهبار مانند داعش در خاک خود جلوگیری کنند.