قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها
  • ۱
  • ۰

ابراهیم مرادی، عضو نجات یافته از فرقه رجوی گفت: ۲۰ سال از عمرم را در فرقه رجوی به هدر دادم.

به گزارش فراق، ابراهیم مرادی که اخیراً جدایی رسمی خود از سازمان مجاهدین خلق را اعلام کرده است، در گفتگویی با تلویزیون اینترنتی مردم تی وی نحوه فریب و  ماندن اجباری خود در تشکیلات فرقه ای مجاهدین را شرح داد.

در سال ۱۳۸۰ زمانی که در شهر ایرانشهر مشغول کار بنایی بودم با فردی به نام فرید آشنا شدم که گفت بلوچ است و به من پیشنهاد داد تا به کمک او برای کار به کشورهای اروپایی بروم. من هم که قبلا تلاش های بی نتیجه ای برای مهاجرت به کشورهای عربی کرده بودم، از این پیشنهاد استقبال کردم. به این ترتیب قبول کردم که دنبال آینده بهتری بروم و قرار گذاشتیم که فردا همدیگر را ببینیم.

صبح من سر قرار رفتم. فرید با یک ماشین تویوتا آماده بود. مرا از ایرانشهر به شهر جکیگور بردند. شب آنجا در یک خانه خوابیدیم و ساعت ۳ شب به سمت مرز پاکستان (مند و بلو) رفتیم. آنجا فرید من را به یک فرد قاچاقبر معرفی کرد. قاچاقبر من را با اتوبوس به شهر کراچی پاکستان برد. در کراچی وارد یک آپارتمان شدیم. افراد دیگری هم بودند. بعداً فهمیدم که این آپارتمان در واقع پایگاه موشکی مجاهدین خلق بوده است. بعد از چند روز انتظار به من گفتند رفتن مستقیم به کشورهای اروپایی مشکل هست و بایستی ابتدا به کشور عراق بروی و بعد از اقامت کوتاهی شما را به کشور مورد نظرتان میبریم. من هم که کاملاً به آنها اعتماد کرده بودم قبول کردم و آنها با  یک پاسپورت جعلی مرا به اردن و سپس بغداد منتقل کردند. در فرودگاه بغداد یک ماشین ون با دو نفر لباس شخصی منتظر من بودند. از من استقبال گرمی کردند و فهمیدم اینها ایرانی هستند. با هم به هتلی رفتیم که بعد فهمیدم مقر سازمان مجاهدین است. برایم فیلم هایی از رژه ارتش آزادیبخش پخش می کردند و جلسات توجیهی که به مجاهدین بپیوندم. من هم مصر بودم که من برای رفتن و کار در اروپا به اینجا آمده ام. بعد از روزهای متوالی انتظار وبحث بی نتیجه با تهدید مرا قانع کردند که به کمپ اشرف بروم.

ابراهیم مرادی که در آن زمان ۴۳ سال سن داشت، به این ترتیب در دام سازمان مجاهدین خلق گرفتار شد. سازمانی که تا قبل از این ماجرا اسمی از آنها نشنیده بود و هیچ ذهنیتی نداشت. مرادی همچنین در رابطه با نحوه برخورد سازمان با اعضا و چگونگی تحت فشار قرار دادن افرادی که قصد جدایی از فرقه را داشتند و تهمت ها و توهین ها مواردی را بیان کرد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
رجوی در دو جبهه داخلی و خارجی مشکل داشت. شکست در سیاست آویختن به دامن غرب و در عراق یاس و ناامیدی نیروها از آینده مبهم مجاهدین، زمینه بازگشت مریم به بغداد را فراهم کرد. مجاهدین آنچه که در تبلیغات بیرونی از بازگشت مریم به عراق ارائه می داد خیلی متفاوت تر از چیزی بود که در درون تشکیلات در خاک یک کشور بیگانه و دشمن جریان داشت.

قسمت بیست و هشتم: شکست طرح آلترناتیوسازی و بازگشت مریم رجوی از فرانسه به عراق در سال ۱۳۵۷- مریم رجوی علیرغم ادا و اطوار های دموکراسی مابانه و سخنرانی های آتشین و ایجاد حلقه حامی سیاسی از بازنشسته های دولت مردان سابق در آمریکا و اروپا که با هزینه های سرسام آور بدست آمده بود نتوانست نظر دولت های غربی را نسبت به گروه تروریستی مجاهدین در قامت یک آلترناتیو جلب کند. لذا رجوی در ۱۸ آذر سال ۱۳۷۵ تصمیم گرفت مریم را از فرانسه به عراق بازگرداند.

رجوی در دو جبهه داخلی و خارجی مشکل داشت. شکست در سیاست آویختن به دامن غرب و در عراق یاس و ناامیدی نیروها از آینده مبهم مجاهدین، زمینه بازگشت مریم به بغداد را فراهم کرد.

مجاهدین آنچه که در تبلیغات بیرونی از بازگشت مریم به عراق ارائه می داد خیلی متفاوت تر از چیزی بود که در درون تشکیلات در خاک یک کشور بیگانه و دشمن جریان داشت.

رجوی مجبور بود برای حضور سه ساله مریم در خاک فرانسه انبوهی دستاورد های سیاسی سرهم کند و برای بازگشت او به عراق را نیز به عنوان اتمام مأموریت سه ساله وی قلمداد کرده و عوامل دیگری را که در این امر دخیل بودند موثر بداند . لذا به هنگام بازگشت مریم به عراق سازمان اعلام نمود که : «مقرر شده بود که وی جهت بیان مواضع مقاومت ایران و گسترش جبهه همبستگی ملی ایرانیان به فرانسه عزیمت نماید . حضور مریم رجوی در فرانسه با استقبال ایرانیان در کشورهای خارجی مواجه شد . از سوی دیگر نیز منجر به واکنش از طرف دولت حاکم بر ایران گردید. از جمله اقدام به نارنجک انداختن دربرابر سفارت فرانسه و دفتر هواپیمایی فرانسه ایر فرانس کردند.

دولت ایران  تمامی واحدهای بسیج خود را موظف کردند که طومارهایی بنویسند و حضور مریم رجوی در فرانسه را زیر سؤال ببرند ، امّا این اقدامات ، با افشاگریهای مقاومت ایران ، به عکس خود تبدیل شد و بر اهمیت این سفر افزود و مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران هر چه بیشتر در برابر انظار جهانیان معرفی نمود و حضور سه ساله وی در فرانسه یکی از پرثمرترین سال های فعالیتهای مقاومت در راه آزادی مردم ایران در خارج از کشور بوده است!»

رجوی همیشه تلاش می کرد از هر واقعه ای حداکثر استفاده را کرده و اهداف خود را پیش ببرد او هرگز به شکست های خودش اعتراف نمی کرد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

برخی از اعضای فرقه رجوی در آلبانی برای دومین بار پیاپی به جرم دست داشتن در قاچاق انسان، مواد مخدر و اسلحه تحت تعقیب قرار گرفتند.

به گزارش فراق، دادگستری آلبانی اخیرا سندی را با استناد به گزارش پلیس منتشر کرده که ثابت می کند برخی از اعضای فرقه رجوی مانند محمدسادات دربندی معروف به کاک عادل از فرماندهان کشتار کردها و شکنجه گران اشرف برای دومین بار پیاپی به جرم قاچاق انسان و اسلحه متهم شدند.
بر اساس اطلاعات رسیده دفعه گذشته این ماجرا با وساطت سفارت آمریکا حل و فصل شد اما این بار به نظر می رسد سیستم قضایی آلبانی با اعلام جرم دادستان تیرانا نتواند از این قضیه چشم پوشی کند.


بر اساس گزارش های منتشر شده در ژوئیه ۲۰۲۱، یک محموله مواد مخدر توسط پلیس کشف و ضبط شد و نرگس ابریشمچی و حسن نایب آقا، دو مقام ارشد فرقه رجوی، در پی این ماجرا دستگیر شدند. طبق گزارش‌های رسمی آن‌ها پس از دستگیری، به نقش خود در سازماندهی و انتقال این محموله مواد مخدر به ایتالیا اعراف کردند.
یک پرونده مستند دیگر مربوط به یکی دیگر از اعضای این فرقه در ۲۶ مارس ۲۰۲۱ است که پلیس محلی او را به اتهام سرقت با همکاری دو آلبانیایی تحت تعقیب قرار داد. او محمد د. ساکن کمپ اشرف ۳ است که یک داروخانه کشاورزی را به سرقت برده است.
این جرم ها به سال ۲۰۲۱ باز می‌گردد و اطلاعات مربوط به این جنایات نیز به سفارت آمریکا در تیرانا، پایتخت آلبانی، تحویل داده شده است اما سفارت آمریکا از پاسخ درباره این اسناد تا کنون خودداری کرده است.
روزنامه نگاران و فعالان مدنی آلبانی بارها در مورد خطرات حضور فرقه رجوی در این کشور هشدارهای لازم را دادند اما این بار باید منتظر ماند و دید که آیا سیستم قضایی آلبانی می تواند در مقابل مریم رجوی که ثابت کرده به هیچ قانونی پایبند نیست مستقل عمل نموده و اقدام های قانونی را انجام دهد یا خیر؟

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

سازمان تروریستی مجاهدین خلق متهم است که از سال ۱۳۶۹ و آغاز دهه ۷۰ شمسی/ آغاز دهه ۹۰ میلادی صدها کودک را که در قرارگاه ها و پایگاه های این سازمان در عراق ساکن بودند از پدر و مادرشان جدا و آنها را از عراق به کشورهای مختلف فرستاده است. تعداد این کودکان بین ۷۰۰ تا ۹۰۰ نفر برآورد می شود. با این اقدام سازمان مجاهدین کودکان را از پدر و مادر محروم و بنیاد خانواده را نابود کرد. سازمان مجاهدین در مورد سرنوشت این کودکان هیچگاه هیچ گزارشی منتشر نکرده و از وضعیت بسیاری از آنها اطلاعی در دست نیست.

فرقه تروریستی رجوی همچنین متهم است که چندین سال با فریبکاری و وعده اینکه این کودکان می توانند به عراق رفته تا در آنجا پدر و مادرشان را ببینند، ده ها نفر از همان کودکان را بطور غیر قانونی از کشورهای مختلف اروپائی به عراق برگردانده و با جلوگیری از خروج آنها از عراق، آنها را به سربازی اجباری در آورده است. برخی از آن کودک سربازانِ سابق اینک با انجام مصاحبه یا نوشتن خاطرات، از آنچه که بر آنها گذشته است سخن می گویند.[۱]

این جریان تروریستی  بجای قبول مسئولیت و پاسخگوئی در برابر رفتارهای ضد انسانی و ناقض حقوق کودکان، به این افراد اتهام همکاری با وزارت اطلاعات و جمهوری اسلامی وارد کرده و با اتهام زنی و ترور شخصیت، تلاش می کند آنها را به سکوت بکشاند.[۲]

فرقه رجوی همچنین ادعا می کند خروج این کودکان از عراق برای “نجات جان آنها” بوده، زیرا پس از حمله عراق به کویت و حمله ایالات متحده و نیروهای ائتلاف به عراق، این کودکان در معرض بمباران قرار داشته و خروج آنها از عراق اقدامی انساندوستانه و برای حفظ جان خود آن کودکان بوده است. اما این ادعا حقیقت دارد؟

دروغ بزرگ

ادعای فرقه رجوی در مورد “نجات جان کودکان” یک دروغ بزرگ و یک فریبکاری آشکار است. یک سند درون تشکیلاتی سازمان مجاهدین اسامی ۸۷۰ کودک که به خارج از عراق فرستاده شده اند را بر اساس مشخصات زیر لیست کرده است:
نام، نام خانوادگی، تاریخ تولد، تاریخ خروج، کشور اعزام، نام مادر، نام پدر، قسمت مادر، قسمت پدر، نام سرپرست

در این مورد چند توضیح لازم است:

یکم: مطابق این سند، اولین کودک در تاریخ ۳۰.۰۳.۱۳۶۹ برابر با ۲۰.۰۶.۱۹۹۰ به خارج از عراق اعزام شده است. پس از آن و از تاریخ ۲۷.۰۹.۱۳۶۹ برابر با ۱۸.۱۲.۱۹۹۰ اعزام سریالی کودکان به خارج از عراق شروع شده است.
با در نظر داشت اینکه حمله عراق به کویت در تاریخ ۱۱.۰۴.۱۳۶۹ برابر با ۰۲.۰۸.۱۹۹۰ بوده است و با در نظر داشت اینکه حمله آمریکا به عراق در تاریخ ۲۵.۱۰.۱۳۶۹ برابر با ۱۶.۰۱.۱۹۹۱ بوده است، مشخص می شود که جدا کردن کودکان از والدین آنها و اعزام آنها به خارج عراق، از قبل برنامه ریزی شده بود و هیچ ربطی به جنگ عراق و کویت و حمله آمریکا به عراق نداشته است.

دوم: مطابق سند درون تشکیلاتی سازمان مجاهدین، کودکان ساکن در عراق در ۱۴۸ نوبت به خارج اعزام شده اند. برخی بصورت یک نفره، برخی در دسته های چند ده نفره و برخی نیز در گروه های چندین نفره اعزام شده بودند. اعزام کودکان در مجموع در یک بازه زمانی سه ساله انجام شده است. بیشترین تعدادی که بطور گروهی فرستاده شدند شامل یک گروه ۱۳،۱۱، ۱۷، ۱۸، ۲۶، ۷۶، ۱۰۵ نفره بوده است.
مجموع تعداد کودکانی که قبل از شروع حمله آمریکا به عراق به خارج فرستاده شده بودند ۱۹۳ نفر بوده است. یعنی هنوز زمانی که خطر بمباران وجود نداشته است.

سوم: اگر هدف از فرستادن کودکان به خارج از عراق نجات جان آنها از بمباران بوده است، پرسش این است که چرا پس از اعلام آتش بس رسمی در تاریخ ۲۳.۰۱.۱۳۷۰ برابر با ۱۲.۰۴.۱۳۹۱ فرستادن کودکان به خارج از عراق همچنان ادامه داشته است؟ مطابق سند درونی مجاهدین، در مجموع از تاریخ اعلام آتش بس رسمی و پایان حمله های ائتلاف به عراق، اعزام کودکان مجاهدین به خارج از عراق همچنان ادامه داشته و ۳۲۲ کودک را شامل می شود.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

تشکر از شما. من فائزه بلالی هستم به همراه همسرم به دیدار خواهرزاده شوهرم آمدیم که ۴۰ سال در زندان سازمان تروریستی مجاهدین اسیر است.

من قبلا هم به تنهایی در سال ۲۰۱۷ به آلبانی آمدم ولی متاسفانه اجازه ملاقات به من ندادند. الان باز هم به همراه همسرم آمدم تا شاید او را ببینم اما باز به من اجازه ملاقات ندادند. آنها پلیس را خبردار کردند و ما را تروریست نامیدند. ما را نزد پلیس بردند و گوشی همراه من و همسرم را گرفتند و تا امروز پس ندادند. من اصلا درک نمی کنم آنها چطور به ما لقب تروریست می‌دهند. گفتند ما اسلحه داریم و خطرناک هستیم در حالی که من و همسرم ۷۰ ساله هستیم و این خنده دار است. آنها به ما گفتند سعید نمی‌خواهد شما را ببیند.

من چند سال پیش که تنهایی به کشور آلبانی آمده بودم پسرم را تازه یک ماه بود که از دست داده بودم ولی من آمدم. چون سعید را مثل پسر خودم می دانستم. او با ما زندگی کرده و با پسرهای من هم بازی بود. بنابراین من علاقه‌مندم که او را ببینم. او را در آغوشم بگیرم. با او حرف بزنم. بگویم مادرت بیمار است و دلتنگ توست. بگویم همه دلتنگ تو هستند و متاسفانه پدرت فوت شده است اما متاسفانه اجازه ندادند ببینمش.

 

با اینکه من آن زمان به خاطر فوت پسرم حالت جسمی و روحی مناسب نداشتم و شوکه شده بودم ولی باز هم گفتم عیبی ندارد لاقل سعید را که می توانم ببینم. ما بعد از چهار سال دوباره تصمیم گرفتیم بیایم چون از سوئد به آلبانی آمدن راحت تر است.

مادر سعید به خاطر بیماری که دارد نمی‌تواند به اینجا بیاید. او هر روز گریه می‌کند و همچنین خواهرش هم بسیار دلتنگ اوست. ما نمی‌دانیم چرا آنها گفتند سعید نمی‌خواهد ما را ببیند. آیا آنها راست می‌گویند واقعا حرف سعید است؟

خب شما بعد از اینکه به آلبانی آمدید چه فعالیتی داشتید؟

ما خواهان صحبت با یک وکیل شدیم اما آنها بهانه آوردند و تلفن ما را گرفته و داخل آن را چک کردند.

عذر می خواهم چه کسی تلفن شما را گرفت پلیس آلبانی یا مجاهدین؟

مرکز حراست ورودی کمپ مجاهدین

پس شما به سمت کمپ آنها رفتید و حراست مجاهدین با شما برخورد کرد و تلفن شما و همسرتان را گرفتند و گفتند که سعید تمایلی به  ملاقات با شما ندارد درسته؟

بله ما گفتیم اگر سعید واقعا این حرف را زده حضوری بیاید دم در ورودی، مستقیم به ما بگوید تمایلی برای دیدار ندارد. اما خبری نشد بعد از پنچ دقیقه چند پلیس آمد و ما را به پاسگاه پلیس برد و از ما بازجویی کردند. اینجا چه کار می‌کنید، برای چه کاری آمدید، آیا شما تروریست هستید و این روند هشت ساعت طول کشید. آنها پاسپورت و مدارک و تلفن ما را گرفتند و گفتند تا یک روز دیگر پس می‌دهیم اما هنوز خبری نشده است.

چندروز از این اتفاقات می‌گذرد؟ منظورم این است چند مدت هست که پلیس مدارک و تلفن شما را گرفته است و یا چند هفته؟

دو هفته می‌شود.

باشه شما رفتید اردوگاه مجاهدین برای دیدار با سعید،  فرماندهی مجاهدین زنگ زده  به پلیس ضد تروریسم، شما را بردند به مقر پلیس و به شما گفتند که تروریست هستید! خب شما یک خانم ۷۰ ساله هستین که هیچ شباهتی به تروریست ندارید، آنها احتمالا شما را بازرسی کردند و گوشی شما را گرفته و آزاد کرده اند اما هرگز گوشی را دوباره پس ندادند درسته؟

بله دقیقا، آنها به ما گفتند که شما دروغ می‌گوید و هر چی داشتیم گرفتند.

آیا آنها به روش های دیگر هم از شما بازجویی کردند؟

خیر

آیا آنها بعد از این اتفاقات و روزهایی که گذشت دوباره پیگیر شما شدند؟

خیر

بسیار خب شما در طی این دو هفته هم مرتکب جرمی نشدید فقط به کمپ مجاهدین رفتید تا خواهرزاده تان را ببینید آیا شما از پلیس پرسیدید که چرا این کارها را می کنید، ما هیچ کاری انجام ندادیم، هیچ جرمی مرتکب نشدیم فقط آمدیم اینجا که عزیزمان را ببینیم.

چرا البته همه اینها را پرسیدیم اما به ما گفتند منتظر بمانید و آخر گفتند باید در بخشی به عنوان ضد تروریسم بمانید. یکی از آنها به سمت ما آمد خیلی هم هیکل بزرگی داشت و هیچ حرف خاصی با ما نزد. او به من و همسرم گفت چه کسی گفته مجاهدین در آلبانی هستند؟ چه کسی گفته آنها اینجا هستند؟ خب همه می‌دانند که مجاهدین در آلبانی مستقر شدند. من در سوئد زندگی می کنم. آنجا هم مجاهدین هستند و زندگی می‌کنند و از وضعیت اینجا هم همه اطلاع دارند مشخص است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
اگر روزی تضاد اصلی سازمان مجاهدین مبارزه با امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا بود! امروز اما آقای حسن حیرانی مدیر اجرایی انجمن آسیلا، جداشده ها، و خانواده های اعضای خود مجاهدین در نوک پیکان نبرد این فرقه قرار دارند!

اگر از نگرش سازمان به اعضا نگاه کنیم دو نوع اعضا وجود دارد آنهایی که هنوز می توان از آنها سوءاستفاده کرد و مانند یک ابزار برای سران فرقه کاربرد دارد، و سری دوم افرادی هستند که از سازمان جدا شده اند و این افراد اگر بخواهند از آنچه که بر سرشان آمده صحبتی کنند می شوند «مزدور اطلاعاتی ایران» و باید با آنها مقابله کرد.

اما بهتر است طوری دیگر به این فرقه نگاه کنیم با توجه به رفتار سران مجاهدین نسبت به اعضا می شود گفت که دو مدل «مزدور» یعنی بالفعل و بالقوه در سازمان وجود دارد.

یعنی اینکه تمامی اعضای مجاهدین از رهبران این فرقه گرفته تا بقیه همگی «مزدور» بالقوه هستند. و اگر روزی کسی خواست از این سازمان بیرون برود می شود «مزدور» بالفعل.

بعبارت دفیق تر مجاهدین بزرگترین کارخانه تولید «مزدور» در جهان هستند چون هیچ وقت این تولید تمام نمی شود بلکه از جداشده ای به جداشده ای دیگر انتقال می یابد!

به گفته یک دوست؛ اگر روزی تضاد اصلی سازمان مجاهدین مبارزه با امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا بود! امروز اما آقای حسن حیرانی مدیر اجرایی انجمن آسیلا، جداشده ها، و خانواده های اعضای خود مجاهدین در نوک پیکان نبرد این فرقه قرار دارند!

البته از آنجائیکه رهبران مجاهدین دست شان در محافل ایرانیان خارج از کشور و ایضا دولت آلبانی رو شده و هر کسی بخوبی می داند که تمامی اراجیف رهبر این فرقه در خصوص جداشدگان و خانواده های اعضای گرفتار صرفا یک پروباگاندای رسانه یی است ، لذا سعی کردند برای تحت تاثیر گذاشتن و فریب دولت مردان  و شهروندان آلبانی پروژه «مزدور» سازی خود را اینبار در رسانه آلبانیایی زبان وابسته به این فرقه از جمله «ایران پروب – iranprobe» پیش ببرند. خنده دار اینکه در این سایت نگارش مطالب طوری است که گویا این سایت اصلا وابسته به مجاهدین نیست و نویسنده آن نیز همان قلم به مزدان این فرقه نمی باشند و مطالب از زبان شخص سومی بیان می شود.

بنابراین این نوع از دست و پا زدن ها حاکی از فلاکت و بن بستی است که  در سایه وطن فروشی های این فرقه و خیانت به مردم ایران در طول سالیان دراز حاصل شده است.

آنچه که اکنون ظهور پیدا کرده مشخص شدن طرف حساب جنگ مجاهدین است. جنگی که روزی با «شعار نبرد با آمریکا»  بزک شده بود ولی اکنون مشخص میشود که طرف حساب جنگ مجاهدین نه امپریالیسم بلکه مردم ایران، جداشدگان و خانواده های اعضای گرفتار در این فرقه هستند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

روز 22 بهمن

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
رجوی نه در زمان شاه و نه در زمان بعد از انقلاب هیچیک از شاخصه های انقلابی گری و وطن پرستی را نداشت. در زمان شاه با ساواک همکاری کرد و بعد از انقلاب هم به ارتش صدام پیوست. بعبارت دقیق تر رجوی نه بر سیاست «نه شاه نه شیخ» که به دروغ مدعی آن است بلکه بر سیاست «نه شیخ، فقط شاه» پیش می رود.

رجوی در آستانه چهل و سومین سالگرد انقلاب مردم ایران بر علیه شاه در پیامی در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ که بر روی سایت خبری این گروه قرار گرفت یکبار دیگر حقد و کین خود بر علیه کسانی که او را هرگز به بعنوان یک انقلابی و مبارز به رسمیت نشناخته و نمی شناسند خالی کرد.رجوی گفت «نمی‌توان بر خیانتها و جنایت‌های شاه و پدرش در ۵۷سال «سلطنت مطلقهٔ شاهنشاهی» سرپوش گذاشت. مجاهدین و چریک‌های فدایی هنوز هم آثار شکنجه‌های شاه را بر بدن دارند!» . تا همین جا باید از رجوی پرسید شخصا چند بار و چگونه شکنجه شده و چرا تاکنون در طول بیش از چهل سال گذشته هیچ مطلبی از شکنجه های خودش ننوشته  و یا هم بندانش آنرا به زبان نیاورده اند؟ و سوال بی پاسخ از سوی مجاهدین اینکه چرا رجوی توسط ساواک شاه اعدام نشد؟

می توان گفت مهمترین مرز سیاسی ایران امروز، مرز بین وطن فروشی و وطن پرستی است. بنابراین می شود هر مدعی و اپوزیسیون نمایی را با این شاخص محک زد و شناخت.

حال اگر با این شاخص سراغ  رجوی هم برویم خواهیم دید وی نه در زمان شاه و نه در زمان بعد از انقلاب هیچیک از شاخصه های انقلابی گری و وطن پرستی را نداشت. در زمان شاه با ساواک همکاری کرد و بعد از انقلاب هم به ارتش صدام پیوست.

بعبارت دقیق تر رجوی نه بر سیاست «نه شاه نه شیخ» که به دروغ مدعی آن است بلکه بر سیاست «نه شیخ، فقط شاه» پیش می رود.

اسناد تاریخی هم گواه این مدعاست. سندی تاریخی به امضای نصیری، رئیس ساواک وجود دارد که نشان می‌دهد مسعود رجوی همکار دیرین ساواک و رژیم پهلوی بوده و در سرکوب مخالفان شاه، حتی کسانی که در ظاهر، هم سازمانی رجوی بوده‌اند، نقش ویژه‌ای داشته است. این سند و همچنین کشتار، ترور و بمب‌گذاری سازمان مجاهدین برای قتل عام بیش از ۱۷ هزار ایرانی و بیانیه‌های گوناگون هماهنگ با خاندان فراری پهلوی نشان می‌دهد که مسعود و مریم رجوی، ماشین ترور رضا و فرح پهلوی قبل و بعد از سقوط رژیم ستمشاهی بوده‌اند. مجاهدین برای مخفی‌کاری درباره همکاری خود با ساواک و پهلوی، سعی داشت سابقه خود را در مبارزه با رژیم پهلوی نشان دهد و رضا و فرح پهلوی هم برای تداعی نشدن سوابق رضاخان و محمدرضا پهلوی در کشتار مردم به خاطر شهرت مجاهدین به ترور، سعی داشتند همکاری بین خود و گروه تروریستی مجاهدین را مخفی نگه دارند تا این واقعیت که ویژگی مشترک پهلوی و رجوی در ترور و کشتار عمومی و مزدوری مشترک آنان به صدام حسین که باعث  هم‌افزایی آنها شده مخفی بماند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

اخیرا فرقه رجوی در یکی از سایتهایش برای اولین بار به گسترش عنوان «فرقه» برایش به جای سازمان در داخل و خارج کشور اعتراف کرده و نسبت به آن به سوز و گداز پرداخته و قسم و آیه خورده که ما فرقه نیستیم.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، غفور فتاحیان، عضو قدیمی جداشده از فرقه رجوی در این باره نوشته است: این رسانۀ فرقه رجوی طبق عادت دیرینۀ این لقب و توصیف رایج و همگانی علیه خودش را هم باز به حکومت ایران نسبت داده است در حالی که اصطلاح رایج خاص در ایران علیه این فرقه، منافقین است نه فرقه. یادم می آید که شخص رجوی در قرارگاه اشرف در عراق در نشستی با ما خطاب به بخش تبلیغات فرقه اش توصیه می کرد که هر کس و هر جریانی را که علیه ما لجن پراکنی بکند حتی اگر ضد حکومت ایران باشد فورا حکومت مالیش کنید تا چهره اش خراب شده و کسی حرف او را قبول نکند.  اخیرا دو فسیل دایناسور را که از خودشان یعنی از زامبی های همین فرقه در آلبانی هستند و سالیان متمادی از دنیا و از کتاب و اخبار بیگانه اند و اصلا معنی فرقه را نمی دانند تحت عنوان کارشناس به برنامه ای آورده اند که در آنجا گفته اند ما فرقه نیستیم! اصلا اگر ازشان بپرسی فرقه چیست هیچ تعریفی نمی توانند از فرقه بکنند.

البته اضافه کنم که این دو راس، از مسئولین این فرقه هستند و یکی از آنها به نام عباس صنوبری است که واقعا سایت این فرقه راست می گوید که کارشناس است ولی کارشناس نشست های غسل هفتگی است چون هر هفته صدها فاکت جنسی می نوشت که بیشتر این فاکتها تحلیل کردن باسن زنان شورای رهبری این فرقه بود که برای مبارزه به این فرقه پیوسته بودند و من این فاکت ها را در روزهای جمعه که برای نشست غسل هفتگی به مقر هشتم می آمدند از این عباس صنوبری که آنها را می خواند می شنیدم که واقعا شرم آور بود. البته هرچند اصل بی شرمی متعلق به این نوع نشست های ساخت رجوی است که افراد را مجبور می کنند زوایای ذهن خودشان را به دیگران بگویند. من با افکار جنسی شخصی کسی کار ندارم ولی آنها وقتی شرم آور می شود که فرد ادعاهایی مبنی بر «پاکترین افراد روی زمین هستیم» و تهمت ها و ناسزاهای بی شرمانه علیه دیگران به عمل می آورد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

عجوزه فرقه رجوی بعد از به گور شدن شوهر فراری اش برای فریب جامعه بین المللی و داشتن دستاویزهایی جهت نمایشات فرقه، اهدافی جلب توجه کننده چون مبانی حقوق بشر، حقوق زنان و آزادی های اجتماعی را بر گزید تا با هزینه ارباب ها به مانورهای تبلیغاتی و سیاسی بپردازد.

در این رابطه پزها، طرح ها و موضوعاتی که جهت ایجاد جنگ فریب و فشارهای بین المللی برگزید دقیقا نکاتی است که در متدولوژی و رفتارش، صد و هشتاد درجه عکس آن عمل می شود و ذره ای اعتقاد به بیانات و اعلامیه های منتشره خویش ندارد.

صدها زن و مرد که سالیان درون فرقه رجوی بودند به خاطر محتوای عقاید فاشیستی، ارتجاعی و فرقه ای از آنان جدا و ناچار شدند با هر ترتیبی اعم از اعتصاب، خودکشی و فرار از چنگال فرقه خود را برهانند.

به گواه صدها شاهد جدا شده و بسیاری از مستندات قابل دسترس و غیر قابل انکار شاهدیم فرقه رجوی زندانی ساخته که در دنیا بی نظیر است. فرقه رجوی با مخرب ترین روش های ضد عرف جامعه و حقوق بشر اعضا را مجبور به اطاعت و ماندن می کند. در همین راستا مریم رجوی در حالی حدود ۹۰۰ تن از زنان را در قلعه خارج شهر در آلبانی زندانی و پنهان کرده است برای نمایش و پز بیرونی طرحی موسوم به ۱۰ ماده ای  منتشر کرد.

 در سالهای پیشین مسعود رجوی رهبر خود خوانده فرقه پس از فریب زن همکارش ابریشم چی و ازدواج با او، با یک دستور نمایشی در سال ۱۳۶۸ خود را رهبر عقیدتی فرقه نامید و  فرماندهی بخش های مختلف را به ظاهر به زنان سپرد اما در واقعیت امر زنان تبدیل به ابزاری برای پیشبرد مقاصدش شدد تا سایر مردان و سران فرقه اجازه عرض اندام،  اظهار عقیده و پیشبرد کاری برخلاف میل او را نداشته باشند. بدین ترتیب گروهک مجاهدین تبدیل به یک سازمان تک رهبر و فرقه ای مخرب تر شد. . . . .

  • مصطفی آزاد