اولین نکته این است که همین افراد درمانده و اسیری که فرقه به مانند گوسفندان مطیع برای شهادت به دادگاه می کشاند، جز بدبخت ترین و سرافکنده ترین اعضای فرقه هستند که از منظر فرقه هیچ شخصیت و رسمیتی ندارند.
جالب است بدانید که در فرقه اعضایی که سابقه زندانی داشتند طبق دستور رجوی به هیچ عنوان به آنها اعتماد نمی کردند و اگر ۳۰ سال هم در تشکیلات بودند در خفا به آنها خائن و خیانت کار می گفتند و تره هم برایشان خرد نمی کردند و بسیاری از آنان را ماه ها به عنوان نفوذی زندانی نموده و در جلسات شخصیت آنان را خرد می کردند.
حالا به این اسیران بی ارزش کت و شلوار پوشانده و به نادادگاهی موهوم به خیال خود برای شهادت می برند.
بر همین اساس نکته مهم این است: علی رغم سوابق طولانی به آنان اجازه خروج از آلبانی را نمی دهند و حاضر شده اند با پرداخت هزینه های نجومی دادگاه خود ساخته شان را به آلبانی منتقل کنند.
باید به رجوی بوالهوس و زنک شیادش گفت اگر از فرار این به اصطلاح شاهدین نمیترسیدید چرا آنها را به سوئد برای شرکت در دادگاه نبردید و چرا برای آنها پاسپورت تهیه نکرده و رسمیت ندادید.
دقیقا به خاطر اینکه همه کارها و برنامه های فرقه، حقه بازی، فیلم و اجبار است که ذرهای به همین افراد بدبخت هم اعتماد ندارند.
نکته مهم تر بعدی هیاهو، زمان و هزینه ای که فرقه برای این بازی جدید صرف می کند قابل توجه است. به واقع شاید کودن ترین رهبران احزاب نیز دست به چنین کاری نزنند، این هم نشانه جدیدی بر مغز معیوب رجوی و اضمحلال فرقه است.
در یک نگاه کلی سر و ته دادگاه، محاکمه یک فرد با اتهامات جعلی توسط یک اپوزسیون نمای خیانتکار است.
سال هاست این بازی در همه کشورهای دنیا در حال رخ دادن است. در اروپا و آمریکا و خاورمیانه به دفعات افراد بی گناه و باگناه زیادی به خاطر سیاست بازی در وقایعی مشابه بازداشت و زندانی و محاکمه می شوند و این برنامه و شوی تکراری است که به کرات اتفاق می افتد.
ولی این همه فوکوس و توجه فرقه و هزینه های میلیاردی نشان از فلاکت بی انتها، اضمحلال و خالی بودند چنته آنان است.
چرا که خبر داریم همه وعده های توخالی رجوی دیوانه در سی چهل سال اخیر برای سرنگونی و همه خزعبلات او یکی پس از دیگری عیان شد و دسته دسته از فرقه خارج می شوند و حالا این هم برایش شده از این ستون به آن ستون فرجی است.
می دانیم از چهار هزار و اندی کل جمعیت فرقه نیمی از آنان کشته و تلف شدند و حدود هزار تن هم در یکی دو دهه اخیر جدا شدند. . . . .